راز موفقیت برندهای معروف دنیا چیست؟
راز موفقیت برندهای معروف دنیا چیست؟ اگر بخواهیم نام شرکتهای تجاری که در زمینه ی کاری خود موفق هستند را برشمریم، میبینیم که تمام این شرکتها، دارای یک برند تجاری هستند.از پپسی و کوکاکولا گرفته تا آدیداس و نایکی. از هواپیمایی امارات و ترکیش ایرلاین گرفته تا مرسدس بنز و تویوتا.برند بال پرواز است که شرکتها به آسمان سعادت و خوشبختی پر میزنند.اگر شما هم میخواهید به یک برند تاثیرگذار در زمینه ی شغلی خود تبدیل شوید، بهتر است این هفت راز موفقیت برندها را بدانید.
به گزارش سماتک: جريمکلافين معتقد است برند يا نمانام ادراک ذهني آدمها از شما، يک محصول، يک خدمت، يک سازمان، يک انگيزه و هدف، يا يک ايده است. با توجه به حجم رقابتي که اين روزها بيشتر صنايع با آن روبرو هستند، شايد چيزي مهمتر از اين نباشد که از رقابت بيرون برويد و با برندسازي راهبردي يک شخصيت بيهمتا و يک گزارهي ارزشي را خلق کنيد.
هيچکس ترديد ندارد که عرضهي کالاها و ارائهي خدمات کيفي از اهميت برخوردار است، ولي برندسازي موثر غالبا مهمترين کاري است که لازم است کسب و کارها براي رسيدن به رشد و شکوفايي انجام دهند.اجازه دهيد ويژگيهاي مشترک برندهاي موفق و کامياب را بررسي کنيم تا بر آن اساس شما نيز بتوانيد برند خودتان را بسازيد.
۱) شناخت مخاطب
بهترين برندها يا نمانامها شناخت کاملي از خصوصيات جمعيتي بازار هدف و علايق و شيوهها و ابزارهاي ارتباطگري آنان دارند. به استثناي ابرشرکتهاي زنجيرهاي مثل والمارت، اکثر کسب و کارها به دنبال مخاطبان هدف مخصوصي هستند.
شناخت بازار هدف از آن رو اهميت دارد که ضمن حفظ هويت کلي يک برند زمينه را براي رساندن صدا به مشتريان و دسترسي به کارزار تبليغاتي، فراهم ميکند و در عين حال به خلق يک پيوند انساني و ارگانيک بين شرکت و مخاطبانش کمک ميکند.
پر واضح است که نميتوان همهي سلايق را پاسخ داد. به همين دليل تلاش براي جلب رضايت همه (بهعبارتي ناديدهانگاري مفهوم يک بازار هدف) ميتواند معکوس عمل کند و عملا باعث شود برند يک شرکت تضعيف شود و شکست بخورد. يافتن رهيافت برندسازي درست در وهلهي نخست مستلزم شناخت بازار هدف است.
۲ ) بيهمتايي (يا منحصربهفردي)
يک هويت يا شخصيت برند مستلزم وجود چيزي متمايز و مشخص است. براي نمونه ، اپل را در سراسر جهان به خاطر محصولات خلاقانه و نيز جاذبهي زيباشناسي و مينيماليستي(ابزارکسازي) ميشناسند.
پيتزا دومينو مجبور بود که به مشتريانش تضمين بدهد که پيتزاهايشان تا ۳۰ دقيقه خواهد رسيد و در غير اينصورت مجاني هستند.شرکت تامس(TOMS) براي ايجاد جاذبهي فروش به ازاي خريد هر جفت کفش يک جفت کفش را به رايگان به کودکان نيازمند اهدا ميکند.
خلق يک شخصيت يا هويت در عرصهي اقتصاد و دنياي کسب و کار به يک ايدهي انقلابي نياز دارد. به عبارتي ديگر مستلزم چيزي مشخص و خاص است که آن را از رقبا متمايز کند. در دنياي واقع، وجود يک شرکت فقط با يک شگرد و قابليت منحصر به فرد امکانپذير است مشروط بر آن که آن شگرد واقعا خوب باشد.
به محض اين که شرکت به آن شگرد پي ببرد بهتر است روي آن متمرکز شود و به موقع آن را عرضه و معروف کند. آيا ميدانيد کدام محصول، خدمت يا جاذبهي فروش بيهمتا در توان و استعداد شرکت شما وجود دارد؟ اگر نميدانيد بهتر است از همين حالا راهبرد برندسازي خود را آغاز کنيد.
۳ ) اشتياق
با اين که در کوتاهمدت ميتوان يک برند را بدون اشتياق ساخت، ولي حفظ و ماندگاري آن در بلند مدت امکانپذير نيست. وقتي شما گذشتهي آدمهاي بسيار موفق مثل استيوجابز را بررسي ميکنيد ميبينيد که همهي آنان يک شور و شوق يا اشتياق وصفناپذير داشتند که آنان را به حرکت واميداشت تا سخت کار کنند و مداوما به افتخار و کاميابي دست يابند. آن اشتياق به تعصب، حميت، و لذت ناب ميانجامد، که به انسانهاي ديگر نيز سرايت ميکند.
مشتريان اغلب فقط نسبت به يک محصول يا خدمت تعصب و وفاداري نشان ميدهند، که اين علاقه مندي به نوبه ي خود به تبليغات و ارجاعات شفاهي ميانجامد. اشتياق و عشق وافر همچنين به شرکتها کمک ميکند که در برابر مشکلات و شدايد مقاومت کنند.
۴) يکساني
وقتي مشتريان براي تکرار خريد به يک شرکت يا محصولات و خدمات آن مراجعه ميکنند معمولا انتظار دارند همان سطح کيفيت را که اولينبار تجربه کردند دوباره دريافت کنند. رستورانها و کيفيت غذاها و خدمتشان بهترين مثال از اين دست است. آدمها دوست ندارند از شرکتي خريد کنند که نميتوان به يکساني يا ثبات کيفيت آن اتکا کرد.
با اين که اکثر صنايع از رقبا و رقابت اشباع شدهاند ولي نداشتن ثبات يا يکساني کيفيت ميتواند دليل کافي براي مشتريان باشد تا از جاهاي ديگر خريد کنند. به همين دليل است که اهميت دارد يک استاندارد کيفي معيني براي محصول يا خدمت رعايت شود، مک دانلدز مثال بارزي از يک برند است رازهای موفقیت چیست؟ که يکساني و ثبات رويهي شگفتانگيز و کمنظيري را به نمايش ميگذارد.
اين قدرت برتر صنعت تغذيهي فوري به مشتريان پر و پا قرصش منويي از غذاها را عرضه ميکند که در سراسر جهان يک دست و يکسان است. تفاوتي ندارد که يک نفر غذايش را در فلوريدا يا چين سفارش بدهد چون اطمينان دارد که بيگمک در همه جا طعم و مزهي يکسان دارد.
۵) رقابت
رسيدن به سطح برتر جهان کسب و کار به هيچ وجه کار آساني نيست. براي آن که يک برند بتواند نامي را براي خود بسازد لازم است اعضاي تيم در رقابت کامياب شوند و دائما در جنب و جوش باشند که بهتر بشوند. اين اصل اساسي جوهرهي کتاب سيهاکز کوچ پيت کارول، با عنوان “هميشه برنده”، و نيز روش مديرت تيم توسط وي است.
هيچيک از بازيگران اصلي هر صنعتي به اميد مصرفکنندگانشان نمينشينند. برعکس، آنان دوست دارند بدون خستگي در راستاي برندسازي، و بهينهسازي برندشان آن قدر تلاش کنند تا از انتظارات مصرفکنندگان پيشي بگيرند. نتيجهي نهايي ميتواند يک برند باشد که به طور مداوم در راس و فراز صنعت جاي دارد.
۶ ) معرفي
بخش بزرگ ديگري که به عنوان يکي از ويژگيهاي برندهاي متمايز و موفق شناخته شده است توانايي دسترسي به مصرفکنندگان از طريق چند کانال اطلاعرساني و ارتباطگري است. بديهي است که شرکتهاي بزرگ از مزيت تبليغات برخوردارند، چون بودجهي بازاريابي بزرگتر و روابط پردامنهتري دارند.
آنها ميتوانند هزينهي تبليغات هنگفت تلويزيوني را بپردازند، در مجلات مشهور و پرطرفدار جهاني نقش اصلي را داشته باشند، و رتبهي بالايي را در نتايج موتورهاي جستجوگر اينترنتي مثل گوگل کسب کنند، با اين وجود، اينترنت و رسانههاي اجتماعي فاصلهي بين شرکتهاي بزرگ و کوچک را باريکتر کردهاند.
در حال حاضر در مقايسه با گذشته ابزارهاي اطلاعرساني بيشتري وجود دارد که به تمام شرکتها فرصت ساختن برندشان را ميدهد. هر شرکتي با حضور در شبکههاي اجتماعي مثل فيسبوک، توئيتر، لينکداين، و گوگلپلاس ميتواند تقريبا به هر مصرفکنندهاي دست يابد. فقط بايد بداند چگونه اين کار را انجام دهد.(مهمترين بخش يا ويژگي همين است.)
۷ ) رهبري
مثل هر جامعهي پررونق يا تيمهاي ورزشي، عموماً يک رهبر بانفوذ نيز وراي هر برند موفقي است. اين آدم براي شرکتهاي بزرگ ممکن است مدير ارشد اجرايي(عموما مديرعامل) باشد. ولي در شرکتهاي کوچکتر معمولا خودمالک اين نقش را برعهده دارد.
براي هماهنگ کردن کوششهاي اعضاي تيم و حرکت به سوي يک چشم انداز راهبردي از يک برند، يک نفر بايد پيش قدم شود و هدايت کشتي را بر عهده بگيرد. اين رهبر مشکلات غامض را حل و فصل ميکند و براي ايجاد هماهنگي بين افراد به عنوان رابط بين رازهای موفقیت چیست؟ بخشهاي متفاوت عمل ميکند. رهبران همچنين انگيزهدهندگان و مشوقان ماهري هستند و خوب ميدانند چگونه توانمنديها و قوتهاي اعضاي مختلف تيمها را بيشينه کنند.
راز موفقیت چیست؟ پاسخ ثروتمندان و فقرا به این سوال
پاسخی که اقشار مختلف به این سوال ساده دادند، حاوی نکات بسیار جالب توجهی بود که در این مقاله قصد داریم به آن بپردازیم؛ پس با ما تا انتها همراه باشید.
راز موفقیت چیست؟ پاسخ افراد با بضاعتهای مالی مختلف
بیایید قبل از هرچیز به پاسخی که افراد فقیر به سوال درباره راز موفقیت داشتهاند، نگاهی بیندازیم. این افراد به ترتیب پاسخهای رازهای موفقیت چیست؟ زیر را به عنوان راز موفقیت بیان کردهاند:
- ارتباط با افراد مناسب
- حقهبازی و تقلب
- وجود سرمایه اولیه
در حالی که به سایر گزینههایی که در سوال مطرح بود، مثل کار و تلاش، تحصیلات، تواناییها و استعدادها و… به ندرت پاسخ داده بودند.
در مقابل پاسخهای پرطرفدارتر افراد طبقه متوسط به صورت زیر بود:
- تحصیلات و مدارک خوب
- ارتباط با افراد مناسب
- کار و تلاش
و در نهایت پاسخ اصلی افراد ثروتمند به این سوال به شرح زیر بود:
- کار و تلاش
- تحصیلات و مدارک خوب
- روحیه کارآفرینی و شجاعت
آنچه از پاسخ متفاوت اقشار مختلف به این سوال میآموزیم
تفاوت در دیدگاهها امری طبیعی است، ولی لازم است توجه داشته باشیم که گاهی یک دیدگاه میتواند تاثیر عمیقی روی موقعیت شغلی، مالی یا اجتماعی ما داشته باشد.
بنابراین بهتر است روی آنچه ثروتمندان به عنوان راز موفقیت از آن یاد کردهاند، توجه بیشتری مبذول نماییم تا ما هم بتوانیم در مسیر ثروتمند شدن گام برداریم.
راز موفقیت ثروتمندان: 1- کار و تلاش
همانطور که مشاهده کردید، مهمترین فاکتور از دید بسیاری از ثروتمندان برای موفق شدن، کار و تلاش زیاد است.
تصور خیلی از فقرا یا افراد طبقه متوسط از افراد ثروتمند آنست که اصطلاحاً پا را روی پا میاندازند و همه زحمات به دوش کارگران یا کارمندان آنهاست.
این نظرسنجی نشان میدهد این تصویرسازی کاملاً نادرست است و در صورتی که شما هم ثروتمندی را نوعی راحتطلبی و آسایشطلبی خالص ارزیابی میکنید، سخت در اشتباهید.
بسیاری از افراد کارآفرین، کارخانهدار یا کارفرما در طول روز کمتر از 4 تا 6 ساعت میخوابند و در بسیاری از شبها تا پاسی از نیمهشب مشغول رتق و فتق امور و رسیدگی به کارهای کسب و کار خود هستند.
آنها در بسیاری موارد مجبور میشوند سخت کار کنند، وقت کمتری را با خانواده خود بگذارنند و حتی فرصت کافی برای خوردن مفصل وعدههای اصلی غذایی خود را هم ندارند. آن تصویری که از بیرون زندگی آنها مخابره میشود و طبقه متوسط یا فقیر این تصویر را اغب از طریق شبکههای اجتماعی مشاهده میکند، همهی ماجرا نیست.
راز موفقیت ثروتمندان: 2- تحصیلات و مدارک خوب
اغلب ثروتمندان به این نکته پی بردهاند که برای رسیدن به موفقیت لازم است به طور مرتب مشغول خودیادگیری و افزایش تواناییها و معلومات و مهارتهای خود باشند.
همچنین داشتن مدارک تحصیلی خوب و مرتبط با حیطهی شغلی، میتواند منجر به ارتقاء وضعیت اجتماعی فرد و درنتیجه کمک به توسعه بازاریابی و کسب و کار موردنظر او شود.
این حقیقتی است که بسیاری از افراد فقیر از آن غافل هستند. بنابراین اگر شما هم از وضعیت مالی خود رضایت کافی ندارید، بهتر است از همین امروز شروع به مطالعه کتابهای مفید، شرکت در دورههای آموزشی مناسب و اخذ مدارک تحصیلی مرتبط با هدفتان کنید.
نکتهی مهم دیگر این نظرسنجی این است که خیلی از افراد طبقه متوسط نیز گزینه اول خود را «تحصیلات و مدارک خوب» انتخاب کردهاند.رازهای موفقیت چیست؟
ولی تفاوت اصلی در دیدگاه افراد ثروتمند در مورد تحصیلات با افراد طبقه متوسط شاید این باشد که افراد طبقه متوسط با اخذ مدرک تحصیلی به دنبال استخدام در یک شرکت معتبر هستند، در حالی که ثروتمندان از تحصیلات خود بیشتر برای کارآفرینی و تاسیس کسب و کار خود استفاده میکنند.
راز موفقیت ثروتمندان: 3- روحیه کارآفرینی و شجاعت
نکتهای که خیلی از افراد فقیر یا عضو طبقات متوسط جامعه از آن غفلت میورزند، سهم داشتن روحیه کارآفرینی و شجاعت در رسیدن به موفقیت است.
روحیه کارآفرینی در تعریف آکادمیک خود شامل پارامترهای متعددی میباشد که برخی از آنها عبارتند از:
- سختکوشی و نترسیدن: افراد ثروتمند میدانند که برای رسیدن به اهداف چالشبرانگیز، گاهی لازم است بسیار تلاش کرد، از خواب راحت شبانه گذشت، از مواجه شدن با چالشهای بزرگ نترسید و حتی از آنها استقبال کرد.
- داشتن «تحمل ابهام»: تحمل ابهام، یکی از خصلتهای شخصیتی رایج در کارآفرینان است. در بسیاری از مواقع، وقتی برای رسیدن به یک هدف بزرگ، یک مسیر را شروع میکنیم، واقعاً نمیدانیم که سرنوشت و سرانجام این حرکت ما چه خواهد شد یا اینکه چه زمانی به نقطهی رازهای موفقیت چیست؟ مقصد خواهیم رسید؟ کارآفرینان با تحمل چنین ابهاماتی، با ایمان به تواناییهای خود و با پشتکار زیاد به مسیر خود ادامه میدهند.
- شناخت بازار و رفتار مصرفکنندگان: فراموش نمیکنم وقتی یکی از اساتید بازاریابی دانشگاه شریف در کلاس بازاریابی خطاب به دانشجویان خود میگفت که «کارآفرینی همان بازاریابی است». بازاریابی یعنی اینکه ما تلاش کنیم تا رفتار کسانی که میخواهند در ازای محصول یا خدماتی به ما پول پرداخت کنند را درک کنیم و بدانیم آنها دقیقاً برای چه چیزی پول خرج میکنند. همچنین بتوانیم شیوههایی خلاقانه یا ثابتشده برای معرفی خدمت یا محصول خود در بازار را پیدا کنیم. واضح است این مهم به جز با مطالعه، پرسش و پاسخ، آزمون و خطا و جز به مدد تجربه و فراز و فرودهای زیاد محقق نخواهد شد.
- ریسکپذیری: کارآفرینی در مفهوم خود به میزان زیادی با مقولهی «ریسکپذیری» عجین شده است. اگر کاملاً روشن بود و همه میدانستند که سرانجام فلان کار به تولید ثروت زیاد خواهد انجامید، پس آنگاه همگان وارد آن مسیر شده و دیگر این مسیر توانایی ثروتآفرینی خود را از دست میداد. به همین دلیل است که اغلب موفقیتهای بزرگ در دل ریسکهای بزرگ و راههای کمترشناخته شده پنهان شده است.
- خلاقیت: خلاقیت نیز یکی دیگر از مفاهیمی است که معمولاً در اکثر تعاریف روحیه کارآفرینی به چشم میخورد. خلاقیت یعنی پیدا کردن یا تولید کردن محصول یا خدمتی که پیش از این کمتر شناخته شده است تا بتوان به واسطهی آن، نیازی از نیازهای مردم جامعه و بازار را مرتفع کرد. ثروتمندان و کارآفرینان میدانند اگر بتوانند نیازی از مردم را برطرف کنند، مردم حتماً به آنها پول خواهند پرداخت.
درباره مدیریت
مهندس صادقی سخنران موفقیت و مدرس آموزشهای فردی برای داشتن زندگی بهتر است.
راز موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی چیست
دانستن راز موفقیت برای رسیدن به تمام آن چه در آرزویش هستیم برای ما امری جذاب و مورد توجه بوده وهست. اکثر مردم دنبال یک اکسیر شگفت انگیز یا یک فرمول ویژه برای رسیدن به راز موفقیت می باشند، در حالی که حقیقت امر چیز دیگری است.
همان گونه که زیگ زیگلار سخنران انگیزشی و صاحب سبک درباره راز موفقیت گفته است: آسانسور موفقیت از کار افتاده، اما پله ها همیشه سالم و در دسترس هستند.
بنابر این همیشه یادمان باشد اگر روزی کسی به ما گفت که راه میانبری بلد هست که بدون کار و تلاش کردن می توان پولدار شد یا اینکه برای رسیدن به آن چیزی که در زندگی می خواهید می تواند روش بدون زحمت و سریع السیری را نشانمان دهد، حتما به گفته هایش شک کنیم!
پله های راز موفقیت
پلکان راز موفقیت سه مرحله اصلی دارد که همیشه هر فردی برای رسیدن به موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی باید به خاطر بسپارد:
مرحله اول راز موفقیت این است که تعیین کنید در زندگی دقیقا چه می خواهید.
خیلی از ما خودمان دقیقا نمی دانیم که از زندگی و روزگار چه می خواهیم. فقط می خواهیم موفق شویم! اما اینکه در چه زمینه ای موفق شویم؛ نمی دانیم. تا چه سطحی می خواهیم موفق شویم؛ نمی دانیم. تا چه زمانی می خواهیم به این موفقیت دست یابیم؛ نمی دانیم.
یا اینکه می خواهیم پولدار شویم. اما اینکه چه مقدار درآمد ماهانه یا سالانه مد نظر ماست؛ باز هم نمی دانیم.
دوم اینکه برای خودمان تعیین کنیم برای رسیدن به آن موفقیت و خواسته مشخص مد نظرمان حاضریم چه بهایی را پرداخت کنیم.
منظور از بهای پرداختی میزان زحمت و سختی هایی است که حاضریم برای رسیدن به خواسته هایمان حاضریم آن ها را تحمل کنیم، یا ریسک های مالی و اجتماعی هست که جرأت انجام آن را در خود می بینیم.
آیا حاضریم از محدوده آرامش زندگی خود خارج شویم و برای دستاورد های بزرگتر قدم های بزرگتری را هم برداریم یا نه؟
آیا حاضریم صبح ها دو ساعت زودتر از خواب بیدار شویم یا شب ها دیرتر بخوابیم؟ آیا آمادگی پذیرفتن خطر های جدید و قدم نهادن در راه هایی که انتهایش خیلی روشن و واضح نیست را داریم؟
اگر آمادگی پذیرفتن اتفاقات جدید و روبه رو شدن با مخاطرات را داشته باشیم، میزان بزرگی بهایی که پرداخت می کنیم کاملا متناسب با موفقیت های حاصله برایمان خواهد داشت.
رازهای موفقیت
سومین راز موفقیت این است که آیا هم اکنون آماده پرداخت بهای رازهای موفقیت چیست؟ آن می باشیم؟
هر زمان که تصمیم به پرداخت بهای موفقیت مان شدیم، دقیقا همان زمان موقع شروع موفقیت مان هست. خیلی وقت ها هدف گذاری های اساسی و جذابی در زندگی انجام می دهیم و برای رسیدن به آن خواسته و هدفمان، برنامه ریزی های مدون و بسیار کاربردی انجام می دهیم؛ اما همین که نوبت اجرای برنامه ها و پرداخت واقعی هزینه ها می شود، هر روز این دست و آن دست می کنیم و شروع کار را به اول هفته بعد، ماه بعد، فصل بعد یا سال بعدی می اندازیم.
هر وقت داریم شروع کار برای رسیدن به یک خواسته قلبی مثبت مان را به تعویق می اندازیم، یادمان باشد داریم در تیوب های چرخ ماشین حرکتی مان به سوی آن خواسته یک سوراخ ریز به دست خودمان ایجاد می کنیم. هر چقدر این سوراخ ریز و بی ارزش به نظر برسد اما در دراز مدت ماشین مان را متوقف کند، و این یعنی کنار گذاشتن و فراموشی آن آرزوی خاص زندگی مان….
راز موفقیت اصلا موضوع پیچیده و غیر قابل دسترسی را در خود ندارد، بلکه مجموعه ای است از رفتار های کوچک که هر کسی در زندگی از عهده اش بر می آید.
انشا با موضوع رمز موفقیت در زندگی چیست
انشا با موضوع رمز موفقیت در زندگی چیست
پایه یازدهم انشا با موضوع رمز موفقیت در زندگی چیست
مقدمه:
زندگی روزمره هر کدام از ما پر از دغدغه و اتفاقاتی است که باعث می شود هر روزمان با دیگر روز ها تفاوت داشته باشد، در واقع هر چه توجه خود را به آینده و حال منعطف تر کنیم قطعا موفق تر خواهیم بود، اتفاقاتی ممکن است در زندگی ما رقم بخورد که برای گذر از بحران باید دعا کنیم و خداوند متعال نیز ما را تا حد ممکن و نیازمان یاری می کند.
تنه انشاء:
شروع رمز و راز موفقیت این است که انسان به خودشناسی برسد، اگر خودش را به خوبی بشناسد در واقع معبودش را نیز شناخته و می داند که برای چه اهدافی و دست یافتن به چه نتایجی بر روی زمین پای گذاشته است.
در صورتی که روز به روز تلاشش را بیشتر کند در اسرع وقت نتایجی را کسب می کند که دور از ذهن و عجیب نیست، او سعی می کند که زندگی اش را به سوی سختی ها بکشاند، البته این سختی ها نباید از روی قصد و بی دلیل باشد، بلکه قطعا کسی که می خواهد در آینده تبدیل به یک وکیل موفق شود، باید خود را برای کنکور آماده کرده و مدت ها به صورت طولانی و مدام درس بخواند.
هیچ موفقیتی بی علت نیست و سختی ها به سرانجام می رسد، انسان ها وقتی از سختی ها گذر کنند، باید قدر لحظاتی که آرامش دارند را بدانند و هیچ گاه ناشکری نکنند.
انشا با موضوع رمز موفقیت در زندگی چیست
نتیجه گیری:
تفاوتی ندارد که کدام مسیر را برای موفقیت انتخاب می کنید، مهم این است که درست باشد و خودتان از تصمیمی که می گیرید راضی باشید. ضمن این که انسان ها در وضعیت های مختلف ممکن است دست به کار هایی بزنند که علاقانه نباشد و جلوی پیروزی آن ها را بگیرد.
به یاد داشته باشید که باید به تصمیمات یکدیگر احترام بگذاریم، موفقیت صرفا به معنی ثروتمند شدن از نظر مالی نیست. بسیاری وقتی به هدفی مشخص می رسند انگار که پولدار ترین شخص روی زمین هستند.
۷ راز موفقیت فروش برای تازه کارها
هیچ کس از ابتدا، فروشنده متولد نشده است. فروشندگان بزرگ باعث می شوند که عمل فروش، آسان به نظر بیاید، اما عملکرد برتر معمولا نشان دهنده این است که یک فروشنده زمان زیادی را صرف بالا بردن مهارت های خود کرده و دائما آن را تکرار نموده تا بتواند بهتر به مشتریان خود کمک کند. […]
توسط حمید محمودزاده -
به روزرسانی شده در ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ -
زمان مطالعه 4.5 دقیقه
هیچ کس از ابتدا، فروشنده متولد نشده است. فروشندگان بزرگ باعث می شوند که عمل فروش، آسان به نظر بیاید، اما عملکرد برتر معمولا نشان دهنده این است که یک فروشنده زمان زیادی را صرف بالا بردن مهارت های خود کرده و دائما آن را تکرار نموده تا بتواند بهتر به مشتریان خود کمک کند.
شما چه اولین تجربه ی فروشتان باشد و یا به دنبال بازگشت به اصول اولیه باشید، این نکات برایتان همچون ستون اصلی فروش موفق هستند و به کمکتان می آیند.
چطور فروشند خوبی بوده و فروش موفقی داشته باشیم
تیم مشاوره فروش دیدار، معمولا این 7 مورد را به فروشندگان تازهکار پیشنهاد میکنند.
۱. با اهدافتان شروع کنید
اگر شما در حال یادگیری فروش هستید، از انتها شروع کنید و به عقب برگردید. دانستن اهداف خود و اندازه گیری عملکرد خود در برابر اهدافتان، مهمترین نقطه برای شروع است.
شما و شرکت شما به چه تعداد مشتری و در چه بازه زمانی نیاز دارد؟ چه میزان مهارت نیاز دارید تا این تعداد مشتری را حفظ کنید؟ چقدر باید ارتباطات خود را تقویت کنید تا این فرصت ها ایجاد شوند؟ و ….
مشتریان هدف خود را در میانگین قیمت فروش محصول شرکت ضرب کنید تا میزان درآمدی را که هدف گذاری کرده اید، بدست بیاید.
حواستان باشد که اهداف فروش شخصی تان را تعیین کنید. شما همیشه می توانید بگویید که چه زمانی یک فروشنده در 2٪ بالای سازمان قرار دارد. فروشندگان به کارشان توجه می کنند و روی ترفندهای خود کار می کنند و با درنظر گرفتن تجربیاتشان آنها را اجرا می کنند. این رفتارها و اقدامات معمولا پیش از نمایان شدن نتایج صورت می گیرند. هدف این است که به نقطه 2٪ بالای سازمان خود برسید. اما این اتفاق همین فردا رخ نخواهد داد چرا که کار آسانی نیست، اما همیشه برای رسیدن به بالا ترین نقطه از کارتان بجنگید.
۲. فروش را همچون یک «چرخه» بدانید
فروش هنر نیست بلکه علم و فناوری است.
پیت کپوتا استاد مدرسه کسب و کارهاروارد و مارک رابرج مدیر تحقیقات سابق هاب اسپات دو نفر از موفق ترین مدیران فروشی هستند که می شناسم. آنها دانشمندند و در ایجاد چرخه فروش کلاسیک قابل ارتقا، بی رقیب عمل می کنند. اگر شما به فروش همچون یک چرخه نگاه نکنید قافیه را باخته و فرصت ها را از دست داده اید.
طریقه حرکت شرکت شما از درون قیف فروش، منحصر به فرد خواهد بود. اگر به فرایندهای فروش یکسان نگاه کنید خیلی از چیزها را از دست می دهید. بدانید که هر کسب و کاری دفترچه راهنمای مختص به خود را دارد. بنابراین قبل از تلفن زدن به مشتریان، با مدیر خود صحبت کنید و از فرایندهای شرکتتان به طور کامل آگاهی یابید.
یاد بگیرید که چگونه محصولتان را جایگاه یابی کنید، استراتژی های صحبت کردن با مشتری را کسب کنید، ارزش های خود را بشناسید ، ویژگی های مشتریان ایده آلتان را مشخص کنید و فقط چند عامل مختصر از هر فرایند فروش موفق را نام ببرید.
۳. نکات منفی کار را شناسایی کنید
باید قادر باشید مشکلات مشتریانتان را شناسایی نمایید و آن ها را از مشکلات معمولی متمایز کنید. اگر بخشی از فرایند فروش به خوبی انجام نشود، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ مشکلات، دستان شما را نمی بندند، بلکه پاهای شما را از حرکت وا می دارد. هر روز یک مشکل جدید در دفتر اجرایی و اتاق هیات مدیره کشف می شود. شاید کسی نیز بودجه ای برای رفع آن کنار گذاشته باشد. اما اگر شما در این زمینه نیز مشکل دارید، پس کسب و کارتان واقعا دچار مشکل بزرگی شده است.
شما باید به عنوان یک فروشنده کاری کنید که اعتماد مشتری جلب شود. خریداران باید مطمئن شوند که مشکل آنها را می فهمید و منابعی برای حل آن در اختیار دارید. اما ارتباط شما بعد از فروش پایان نمی یابد، شما از لحاظ اخلاقی موظفید تا آخر به عهدتان پایبند باشید. مشتریان بالقوه خود را برای گذر به سمت محصول خود آماده کنید و هر کمکی می توانید به آنها ارائه دهید، این کار باعث می شود شما یک مشتری دایمی و شاد داشته باشید.
۴. هر مرحله را بسنجید
هرکاری که ارزش انجام دادن داشته باشد، ارزش اندازه گیری نیز دارد و هرآنچه را که بتوان اندازه گیری کرد می توان بهبود بخشید
زمانی که این هدف را برای خودتان تعیین کردید، به خاطر می آورید؟ بر روی نحوه ی عملکرد خود نسبت به اهدافتان جدی باشید. با مقداری که امروز فروش داشته اید، آیا تا آخر ماه می توانید به مبلغ مورد انتظارتان دست یابید؟ آیا استراتژی های فروش شما، مشتریان بالقوه را به مشتریان دائمی بدل می کند؟ اگر اینطور نیست، تغییری ایجاد کنید.
سعی کنید برای رسیدن به مبلغ هدف گذاری شده خود، فرصت ها را از دست ندهید. اگر عملکردتان را بسنجید می توانید به محض بوجود آمدن مشکلات، آنها را رفع کنید.
امروزه حجم زیادی از منابع آموزشی وجود دارد. کافی ست چیزی که به آن نیاز دارید را در گوگل جستجو کنید، مطالب بسیار زیادی ارائه می کند که می تواند به کمک شما بیاید. شما حتی می توانید قبل از اینکه دیر شود از مدیرتان نیز کمک بگیرید.
۵. مشتریان مناسب پیدا کنید
این مورد، یکی از اصول بازاریابی درونگرا ست.
در اوایل کار، زمان زیادی صرف صحبت با افرادی می کردم که نمی خواستند با من ارتباط برقرار کنند. اما در 7 سال اخیر، این زمان را به کسانی اختصاص می دهم که شنونده حرف هایم هستند.
این همان قدرت بازاریابی درونگرا ست. با ایجاد و افزودن محتوای کمک کننده و با کیفیت، اجازه می دهید مشتری ها به سمت شما بیایند، بنابراین رازهای موفقیت چیست؟ در زمان صرفه جویی کرده و احتمال بستن قرارداد را افزایش می دهید.
۶. از فروش تیمی استقبال کنید
بدون شک زمانی که شروع به فروش می کنید، سودای شهرت در سر دارید. بسیاری از فروشندگان فکر می کنند سریعترین راه برای رسیدن به شهرت این است که به تنهایی رقیبان را از سر راه بردارند.
این رویکرد منزوی کننده است و شما فرصت های زیادی را از دست می دهید. فروشندگان مدرن، فرقی نمی کند در چه سطحی باشند، باید از فروش تیمی استقبال کنند.
بطور مثال، اگر موفق نشوید با مدیر عامل یک شرکت بزرگ صحبت کنید، از مدیر فروش بخواهید که از نفوذ مقام خود استفاده کرده و با اولین تماس مجوز ورود شما به اتاق را بگیرد.
من این کار را بسیاری از اوقات برای فروشندگانم انجام داده ام. چرا که خودم 30 سال فروشنده بودم و روابط و ارتباطات زیادی دارم، می توانم برای یک فروشنده جدید که هنوز ارتباطی برقرار نکرده، نفوذ ایجاد کنم. همه آنچه می خواهم این است که این فروشنده قبل از تماس من، تحقیق کرده و گزارش مشخصات اصلی، مشتری های فرصت و ماموریت و اهداف شرکت مورد نظر را تهیه کرده باشد.
از متخصصان تیم خود استفاده کنید تا قراردادهای بیشتری ببندید. شما مهارت های با ارزشی در این راه می آموزید و می توانید گلی بر سر سهم فروش خود بزنید.
۷. تماس ها را بررسی و بازنگری کنید
احتمالا مدیر تیم شما نیز تا به حال برنامه منظمی برای مرور و بازنگری تماس ها ایجاد کرده است، اما این کافی نیست.
فروشندگانی که در انجام کارهای متفاوت، حرفه ای عمل می کنند، شناسایی کنید. آیا فروشنده ای می شناسید که در کار خود با مشتری های متفاوت، حرفه ای عمل کرده باشد؟ بنشینید و به برخی از تماس های تلفنی وی گوش دهید.
آیا فروشنده ای را مورد تحسین قرار داده اید که در مذاکرات خود عالی عمل کرده باشد؟ از وی بخواهید تا مذاکرات اخیر شما را بازبینی و بررسی کند. بر جنبه های متفاوت تماس ها و جلسات خود تمرکز کنید و جزئیات هر بخش در حال بهبود را بیابید.
مهمترین توصیه ای که می توانم به شما ارائه دهم این است که امروز، فردا و 10 سال آینده در حال یادگیری از تیم خود باشید. این همان چیزی است که از شما یک فروشنده عالی می سازد.
سوالات متداول
راز موفقیت فروش در چیست؟
طی مقاله نکاتی را با هم مرور کردیم که ما را به فروش موفق میرساند، اما فروشندگان موفق یاد گرفتهاند با هدفگذاری کارشان را شروع کنند، درباره مشتری تحقیق کنند و برای موفقیت تیم رازهای موفقیت چیست؟ تلاش نمایند.
چه چیزی من را به یک فروشنده موفق تبدیل میکند؟
یک فروشنده خوب چیزهای بیشتری برای ارائه به مشتریان دارد تا یک پیشنهاد هیجان انگیز. آنها افراد مشتاق و انعطاف پذیری هستند و برای شناخت نیازهای مشتریان، ابراز همدردی و معرفی یک محصول زمان می گذارند.
دیدگاه شما