«قدرت نسبت طلایی برای ایجاد هارمونی از ظرفیت منحصربهفرد آن برای مطرح کردن بخشهای مختلف نشأت میگیرد، به طوری که هریک از این اجزا هویت خاص خود را حفظ میکنند و در عین حال در یک الگوی بزرگتر به صورت یک کل واحد ترکیب میشوند».
روند صعودی در فیلتر ایچیموکو
ابرکومو در فیلترایچیموکو یکی از اندیکاتورهای پیشرو میباشد که با داشتن دو خط سنکواسپن a و سنکواسپن b و تحلیل تنکانسن و کیجونسن روزانه نمودار و بالاترین وپایین ترین قیمت 52 کندل قبلی اقدام به پیش بینی 26 کندل آینده نمودار میکند.که هریک از دو خط ابرکومو را میتوان به عنوان حمایت یا مقاومت پیش روی نمودار قلمداد کرد.
در فیلترطلایی ایچیموکو یکی از داده هایی که این فیلتر به تحلیلگران ارائه میدهد این است که قیمت نسبت به ابرکومو در چه جایگاهی قراردارد .همانطوری که میدانید جایگاه قیمت نسبت به ابرکومو میتواند به عنوان سیگنال خرید قوی یا ضعیف یا متوسط مورد مطالعه قرارگیرد. مثلا اگر قیمت بالای ابرکومو باشد ،این یعنی سیگنال خرید قوی ،ولی اگر قیمت زیر ابرکومو باشد به معنی سیگنال خرید ضعیف است و نیز اگر قیمت میانه ابرکومو باشد به معنی سیگنال خرید متوسط میباشد.
برای سهولت در تحلیل سهامی بازار سرمایه میتوان از فیلترطلایی ایچیموکو بهره برد چرا که با یک کلیک میتوان به تحلیل همه سهامی بازار بورس دسترسی پیدا کرد که کدام یک از لحاظ ابرکومو در شرایط مساعدتری قراردارند و معامله گر در اندک زمانی میتواند صاحب داده های دقیق و مهم میشود.
فیلترایچیموکو به عنوان فیلترمادر شامل چندین فیلتردرون مایه ای است که هر یک به یک سری از بخشهای اندیکاتور ایچیموکو توجه دارد . از فیلترهایی که داخل فیلترایچیموکو طلایی موجود است میتوان به فیلتر بریک اوت قیمت از ابرکومو مثال زد یا فیلترحمایت کیجونسن بالای ابر ویا فیلترکراس کیجونسن و صعود تا ابرکومو،که این فیلترها بخشی از فیلترهای موجود در فیلترایچیموکو طلایی است.که ممکن است در آینده بر تعداد این فیلترها افزوده شود و بخش های مختلف اندیکاتور ایچیموکو مورد بررسی قرار گیرد.
یکی از سیگنالهایی که میتوان از ارتباط بین قیمت و خط کیجونسن بدست آورد ،تقاطع موجود بین قیمت و خط کیجونسن است. یعنی اگر قیمت خط کیجونسن را رو به بالا قطع کند سیگنال خرید است و اگر قیمت خط کیجونسن را روبه پایین قطع کند سیگنال فروش است.حال محل وقوع این تقاطع میتواند در قوی یا ضعیف بودن این سیگنال دخیل باشد و باید به جایگاه این تقاطع نسبت به ابرکومو توجه کرد.مثلا اگر قیمت ،خط کیجونسن را رو به بالا قطع کند این سیگنال خرید است ولی اگر این تقاطع بالای ابرکومو رخ دهد بر قوت این سیگنال خرید میافزاید و سیگنال خرید قوی را هشدار میدهد . و اگر این تقاطع در میان ابرکومو باشد سیگنال خرید متوسط را هشدارمیدهد. و اگر این تقاطع زیر ابرکومو باشد هشدار سیگنال خرید ضعیف را به مخاطب میرساند.در صورتی که قیمت خط کیجونسن را رو به پایین قطع کند،این سیگنال ،سیگنال فروش خواهد بود .حال اگر این تقاطع زیر ابر باشد سیگنال فروش قوی است و اگر بالای ابر باشد ،سیگنال فروش ضعیف است و اگر داخل ابرکومو باشد سیگنال فروش متوسط است.
پیشنهاد ما این است که همه ویدیوهای آموزش رایگان ایچیموکو را مشاهده کرده و به یکی از کاربردی ترین اندیکاتورهای تحلیلی نمودار بازار بورس مسلط شوید . که در نهایت بتوانید با داشتن فیلترطلایی ایچیموکو ،بهترین سهام مستعد رشد را شناسایی کرده و بیشترین سود را کسب کنید.
دوره رازهای آنچین
سرفصلهای دوره رازهای آنچین به گونهای طراحی شده که برای آموزش داده های درون شبکه کریپتو به هیچ دوره دیگری نیاز نخواهید داشت.
بهروزرسانی رایگان
پس از شرکت در دوره رازهای آنچین، تا مادامالعمر اگر آپدیتی برای دوره ارائه شد و محتوای آن بهروزرسانی شد، کاملا به صورت رایگان برای دانشجویان قبلی دوره، آن آپدیتها ارائه میگردد.
دسترسی مادامالعمر
نیازی نیست نگران از دست دادن جلسات دوره باشید! در صورت شرکت در این دوره، تمامی فایلها و مستندات آن به صورت همیشگی در دسترس هستند.
اطلاعات دوره رازهای آنچین
- سطح: مقدماتی تا پیشرفته
- نوع دوره: ویدیویی
- تعداد جلسات: ۱۴
- زمان دوره: ۵ ساعت
- پیشنیاز: ندارد
- جزوه آموزشی: ندارد
قیمت: ۸۹ هزار تومان
دوره رازهای آنچین | حرکت نهنگها در بازار رمزارز
حرکت نهنگها در بازار ارز دیجیتال تأثیر زیادی روی قیمتهای هر رمز ارز دارد. در دوره رازهای آنچین، رفتار و حرکت نهنگها، حقهها و دستکاریهای آنها در بازار را مورد بررسی قرار دادیم. دورهای که میتواند حضور شما را در بازار رمزارز، امنتر و هوشمندانهتر کند. هدف تیم ما از تولید این دوره، توصیههای جدی و کارآمد برای مقابله با حقههای مختلف نهنگها است.
اما این نهنگها کی هستند، چه طور فعالیت میکنند، ترفندهایشان چگونه است، چه طور آنها را تشخیص بدهیم و از کجا بدانیم که قصد دارند چه دستکاری و تغییری در بازار ایجاد کنند؟
حقیقت این است که فعالیتهای مختلف نهنگها روی تحرکات بازار رمز ارز تأثیرگذار است، به طوری که خرید و فروش هر کدام از آنها یا سرمایهگذاری هر کدامشان روی یکی از رمزارزها میتواند تکلیف یک ارز دیجیتال را روشن کند. بنابراین یافتن پاسخی روشن برای نحوه فعالیت نهنگها در سودبری سرمایه گذاری ما بسیار اثر گذار است و پاسخ این سوالها در دوره رازهای آنچین منتظر شما است.
نهنگها کی هستند؟
معروفترین نهنگ در بازار رمزارز، ایلان ماسک است که مصاحبههایش در مورد بیت کوین، توانست تغییری منفی روی قیمت این رمز ارز حیاتی بگذارد. ایلان ماسک با زیر سؤال بردن این رمز ارز، تلاش کرد قیمت آن را به شدت کاهش بدهد و تا حد زیادی هم موفق بود.
همین مثال، اهمیت شناسایی نهنگها و روش خرید و فروش آنها را نشان میدهد. در بازار کنونی ارز دیجیتال، بیشتر از هزار نهنگ وجود دارند که نزدیک به ۴۰ درصد بازار را در دست دارند. شصت درصد دیگر بازار در دست کسانی است که کمتر از این مقدار را دارند. در حالت کلی، به کسانی که بین ۱۰۰۰ تا ۵۰۰۰ واحد بیت کوین داشته باشند نهنگ گفته میشود. کمتر از این واحدها در دستهبندیهای کوسه، دلفین، ماهی، اختاپوس، خرچنگ و میگو قرار میگیرند. این دستهبندیها به نسبت نهنگها اهمیتی ندارند.
چرا باید حواسمان به نهنگها باشد؟
سرمایهگذاری با هوش بالا و سرمایه مناسب، باعث تبدیل شدن یک فرد عادی به یک نهنگ میشود. تصمیماتی که نهنگها میگیرند، براساس آینده بازار است. وقتی یک رمز ارز توسط چند نهنگ تائید شود، یعنی فرصت سرمایهگذاری مناسب برای آن ارز. سرمایههای کلان یک نهنگ میتواند حجم زیادی از یک رمزارز را خریداری کند و در اختیار خودش بگیرد. بازار به خریده شدن این رمزارز واکنش نشان میدهد و قیمت بالاتر میرود. و درنهایت ورود دیگر سرمایهگذاران خرد به بازار خرید این رمز ارز، باعث میشود که قیمت بیشتر هم شود.
اما تمام فعالیت نهنگها، حقهها و دستکاریهایی که میکنند، محدود به همین چند حرکت ساده نمیشود. فعالیت نهنگها میتواند بازار را به کلی تغییر بدهند و طوری به نظر بیاید که یک رمزارز کاملاً سودآور یا ضررده است. دستکاریهایی که گاهی از روی تحلیلهای فاندامنتال و تکنیکال هم چندان قابل تشخیص نیستند.
پامپ و دامپ
بالا رفتن قیمت یک رمزارز با ورود نهنگها به بامپ شناخته میشود. وقتی نهنگها از یک رمز ارز بیرون میروند و قیمتش را کاهش میدهند، اصطلاحاً دامپ اتفاق افتاده است. این دو مورد، اصلیترین تحرکات نهنگها هستند. حرکتهایی که میتوانند هر کسی را به اشتباه بیاندازد.
نهنگ با یک حرکت ساده و هوشمندانه، رمزارزی را در قیمت پایین میخرد و در قیمت بالا میفروشد. وقتی همان نهنگ رمز ارزی را بفروشد، قیمت به سرعت افت میکند. این حرکات نهنگها میتواند به راحتی قیمتهای بازار را دستکاری کند. شناخت این حرکتها به ما کمک میکند که هماهنگ با نهنگها خرید و فروش کنیم و به نتیجههای مالی مناسبی برسیم.
سل وال و ترید واش، دو ترفند مورد استفاده نهنگها
نهنگها به آرامی روی یک رمز ارز سرمایهگذاری میکنند و هزینه سنگینی که روی یک رمزارز سرمایهگذاری میشود قیمت آن را با روندی غیر طبیعی بالا میبرد. اینجاست که نهنگها با تکنیک سل وال، تمام سرمایهگذاری خود را بیرون میکشند. سرمایهگذاران دیگر برای کم کردن ضرر، با قیمت پایینتر میفروشند و دوباره نهنگها با همان سرمایه قبلی، حجم بیشتری میخرند.
واش ترید، تکنیک دیگر نهنگها است. آنها رمزارزی را میخرند و در همان لحظه میفروشند. در نتیجه چون دوبار معامله انجام شده، حجم معاملات بالا میرود و قیمتها دستکاری میشود.
دستکاریهای دیگری هم در بازار اتفاق میافتد و بازار خیلی راحت به آنها واکنش نشان میدهد آشنایی با تحلیلهای فاندامنتال و تکنیکال میتواند تا حدی به شما کمک کند، اما اگر با تکنیکهای اصلی نهنگها آشنا نباشید، ممکن است گمراه شوید.
دوره رازهای آنچین؛ پاسخی که بدنبالش هستید
بعد از دو سه ماه تحقیق و تلاش و رصد کردن فعالیت نهنگها، توانستیم دوره رازهای آنچین را طراحی کنیم. در این دوره، تمام حرکتهای نهنگها، تکنیکهای دستکاری بازار توسط آنها و هشدارهایی که باید برای مقابله با رفتار نهنگها بدانیم، گنجانده شده است.
این دوره با قیمت خیلی پایین ۸۹,۰۰۰ تومان و برای اولین بار در این کامیونیتی، تولید و عرضه شده است. تلاش ما در این دوره، بررسی رفتارهایی است که میتوانید همگام با نهنگها داشته باشید، حقههای نهنگها که باعث دستکاری در بازار میشوند و نکتههای کاربردی دیگر را بررسی کردهایم. ارزش این نکتهها و کمکی که به شما میکند، خیلی بیشتر از قیمتی است که روی آن گذاشته شده است.
نسبت طلایی — از آن چه میدانیم و چگونه میتوانیم استفاده کنیم؟
آیا میدانید هرم فراعنه و نقاشی مونالیزای داوینچی چه وجه اشتراکی با توییتر و پپسی دارند؟ شاید این سؤال تا حد زیادی غریب به نظر بیاید، ولی پاسخ سریع این است که همه آنها با استفاده از نسبت طلایی طراحی شدهاند.
نسبت طلایی یک نسبت ریاضی است که در طبیعت نیز به وفور یافت میشود. وقتی از آن در طراحی خود استفاده میکنیم، یک ترکیببندی ارگانیک و طبیعی در طراحی ایجاد میکند که از لحاظ زیباییشناسی برای چشم خوشایند است. اما نسبت طلایی واقعاً چیست و چگونه میتوانیم از آن برای بهبود طراحی استفاده کنیم؟
نسبت طلایی چیست؟
اگر بخواهیم به سادهترین روش بیان کنیم، نسبت طلایی (که به نامهای قطعه طلایی، میانگین طلایی، نسبت الهی یا حرف فی یونانی نیز شناخته میشود) زمانی به دست میآید که یک پارهخط به دو بخش تقسیم شود و اگر بخش طولانیتر (a) را بر بخش کوتاهتر (b) تقسیم کنیم، برابر با تقسیم مجموع (b) + (a) بر (a) باشد که هر دو مقدار برابر با 1.618 هستند.
اما این همه فرمول ریاضی، نباید شما را نگران کند. نسبت طلایی در طراحی به خاطر جنبه زیباییشناختیاش استفاده میشود و از طریق ایجاد هماهنگی و تناسب، باعث ایجاد حس زیبایی میشود. وقتی این نسبت در طراحی به کار گرفته میشود، یک حس هنری میآفریند و به صورت عامل ناپیدایی عمل میکند که توضیح آن دشوار است.
این هماهنگی و تناسب، قرنهاست که شناخته شده است. نسبت طلایی از هرم فراعنه مصر تا معبد پارتنون در آتن و از طراحی صحنه خلق حضرت آدم در سقف کلیسای سیستین به دست میکل آنژ تا نقاشی مونالیزای داوینچی و لوگوی پپسی تا لوگوی توییتر همه جا دیده میشود. حتی بدن و چهره ما نیز از این نسبت طلایی تبعیت میکنند.
در واقع مغز ما طوری طراحی شده است که اشیا و تصاویری را ترجیح میدهد که در آنها نسبت طلایی استفاده شده است. این جذابیت به صورت ناخودآگاه است و حتی تغییرات کوچکی که باعث میشوند یک تصویر به نسبت طلایی نزدیک شود، تأثیرات زیادی بر روی مغز ما میگذارند.
از نسبت طلایی در شکلهای مختلف نیز میتوان استفاده کرد. برای مثال با ضرب کردن یکی از اضلاع مربع در عدد ۱.۶۱۸ مستطیلی با تناسب هارمونیک به دست میآوریم.
اینک اگر مربع را بر روی این مستطیل قرار دهیم، این دو شکل نسبت طلایی را به دست میدهند.
اگر به استفاده از فرمول نسبت طلایی بر روی این مستطیل جدید ادامه دهیم، در نهایت مانند تصویر زیر نموداری به دست میآوریم که رفتهرفته مربعهای کوچکتری دارد.
اگر در نمودار نسبت طلایی فوق برای هر مربع یک کمان از یک گوشه به گوشه مقابل ترسیم کنیم، نخستین منحنی مارپیچ طلایی یا دنباله فیبوناچی را ترسیم کردهایم. دنباله فیبوناچی در حقیقت یک سری است که در آن هر عدد برابر با مجموع دو عدد قبلی خود است. این دنباله با آغاز از صفر به صورت زیر است:
0, 1, 1, 2, 3, 5, 8, 13, 21, 34, 55, 89, 144…
با افزودن کمان به هر مربع در نهایت به نمودار منحنی طلایی میرسیم.
این منحنی زیبا را در همه جای طبیعت از سرخسها تا گلها، صدفهای دریایی و حتی گردبادها میتوان مشاهده کرد. به همین دلیل است که این مارپیچ از لحاظ بصری خوشایند است، چون در واقع ظریفترین ساختارهای طبیعت را نشان میدهد.
اینک یک گام جلوتر میرویم و داخل هر مربع یک دایره میکشیم. در این حالت دایرههایی داریم که از نسبت 1:1.618 پیروی میکنند و نسبت به همدیگر تناسب متعادلی دارند.
بنابراین در حال حاضر، مربعها، مستطیلها و دایرههایی داریم که همگی دارای نسبت طلایی هستند و این عدد جادویی را در سراسر طراحی ما گسترش دادهاند. خب، توضیحات تا اینجا کافی بود و اینک به استفاده عملی از نسبت طلایی میپردازیم.
۵ روش برای استفاده از نسبت طلایی در طراحی
اینک که اندکی با نظریه نسبت طلایی آشنا شدید، اجازه بدهید کمی پیشتر برویم و نحوه استفاده از آن vh برای بهبود طراحی بررسی کنیم.
از نسبت طلایی در بسیاری از اجزای ترکیببندی طراحی، مانند طرح کلی، فضاسازی، محتوا، تصاویر و فرمها میتوان استفاده کرد.
1. طرح کلی – استفاده از نسبت طلایی در ابعاد طراحی
نسبت طلایی یک راهنمای خوب برای تعیین ابعاد طراحی است. یکی از سادهترین روشها برای استفاده از نسبت طلایی این است که ابعاد طراحی خود را به صورت 1:1.618 تعیین کنید.
برای مثال طرح با عرض ۹۶۰ پیکسل خود را انتخاب کنید و آن را بر 1.618 تقسیم کنید. عدد ۵۹۴ به دست میآید که میبایست برای ارتفاع طرح استفاده شود.
اینک طرح را با استفاده از نسبت طلایی به دو ستون تقسیم کنید و از نتیجه کار شگفتزده شوید! با کار کردن درون محدوده این دو شکل، در واقع تناسب هارمونی که نسبت طلایی ارائه میکند را رعایت کردهاید.
این طرح دو ستونی در طراحی وب کاملاً شناخته شده است و میتوانید ببینید که بسیاری از محتوای آنلاین در این قالب قرار دارد. وبسایت نشنال جئوگرافیک عامدانه از این طرح استفاده کرده و یک وبسایت مرتب، خوانا و با سازماندهی خوب ایجاد کرده است. این وبسایت در چشم بینندگان خود، حس طبیعی نظم، تعادل و سلسلهمراتب را ایجاد میکند.
2. فضاسازی – طراحی با استفاده از نمودار نسبت طلایی
فضاسازی نیز یکی از اجزای بسیار مهم در هر طراحی محسوب میشود. چه در یک طراحی از فضای مثبت استفاده کنیم یا فضای منفی، در هر صورت، موفقیت یا شکست طراحی ما کاملاً به رعایت اصول فضاسازی وابسته است. تعیین فضاسازی اجزای مختلف طراحی میتواند کاری زمانبر باشد، اما میتوان این کار را با استفاده از نمودار نسبت طلایی آغاز کرد و با استفاده از مربعها تعیین کرد که هریک از اجزا باید در کجا قرار بگیرند. به این ترتیب مطمئن خواهیم بود که فضاسازی و تناسبهای طراحی همگی محاسبه شدهاند و از روش غریزی به این منظور استفاده نشده است. هر حرکت هر چند کوچک در جهت رسیدن به نسبت طلایی میتواند تفاوت زیادی در طراحی ایجاد کند.
بنابراین اگر با چند جزء مختلف سروکار دارید، میتوانید چند نمودار نسبت طلایی مختلف را لایهبندی کنید تا مطمئن شوید که در تمام بخشهای طراحی، تناسب منسجمی ایجاد شده است.
در تصویر زیر یک هویت برند را مشاهده میکنیم که برای یک جشنواره هنری طراحی شده و شامل یک لوگو، لوگوتایپ و طراحی کولاژ است که در معرفی برنامههای جشنواره، برنامههای مسابقات و کمپینهای فضای باز مورد استفاده قرار گرفته است. در بروشور برنامه مسابقات از یک کولاژ تصویر و تصویرسازی به همراه یک لوگوی موجدار و مقدار زیادی فضای خالی استفاده شده است. از نسبت طلایی برای تعیین اندازه و محل قرارگیری هر یک از این اجزا استفاده شده است تا از تناسب طراحی جلد بروشور اطمینان حاصل شود.
در طراحی زیر یک هویت بصری که برای شرکت مدیریت سرمایه Terkaya طراحی شده است را میبینیم. در اینجا، طراحی کارت ویزیت شامل یک عقاب کوچک، نوشته و عقاب بزرگ در بخشهای مختلف نسبت طلایی، جای گرفتهاند.
عقاب بر روی مارپیچ کوچک نیز نسبت طلایی دارد و به طور کامل در چارچوب این تناسب قرار میگیرد.
3. محتوا – پیروی از مارپیچ طلایی
از مارپیچ طلایی میتوان به عنوان راهنمایی برای تعیین محل قرارگیری محتوا استفاده کرد. چشم ما به طور طبیعی به مرکز مارپیچ جلب میشود و این همان جایی است که باید جزئیات در آن قرار گیرند. بنابراین تمرکز طراحی باید در مرکز مارپیچ قرار بگیرد و آن بخشهایی که دارای جذابیت بصری هستند، درون مارپیچ جای میگیرند.
بار دیگر به وبسایت نشنال جئوگرافیک بازمیگردیم و میبینیم که لوگوی ثانویه کوچکتری در مرکز این مارپیچ طلایی قرار گرفته است. اینجا مکانی عالی برای تأکید مجدد بر تصویر برند است، زیرا چشم ما به طور طبیعی به آنجا متوجه میشود. این کار ناآگاهانه است و در واقع نسبت طلایی وظیفه خود را در اینجا ایفا میکند.
در تصویر زیر وبسایت یک طراح گرافیک را میبینیم که در نگاه نخست کاملاً انباشته از محتوا به نظر میآید؛ اما در واقع بر اساس نسبت طلایی و مارپیچ طلایی به خوبی سازماندهی شده است. چشمان شما ابتدا در بخش بالا و مرکزی با عبارت “Bonjour My Name is Tim” مواجه میشود. سپس بر روی مارپیچ طلایی به توضیحات سمت چپ متمایل میشود و در بخش چپ و بالا با لوگو مواجه میشود. به این ترتیب پیش از آنکه چشم به بقیه فضای منفی طراحی وارد میشود، همه جزئیاتی را که لازم بوده، نحوه ترید تقاطع طلایی مشاهده کرده است.
در تصویر هویت بصری زیر میبینیم که هر چه بر روی مارپیچ طلایی جلو میرویم، محتوا فشردهتر میشود و با نزدیک شدن چشم به مرکز مارپیچ، اندازه حروف و فاصله بین آنها کاهش مییابد. این حروف به صورت پشت سر هم خوانده نمیشود اما آنقدر تکرار وجود دارد که به چشم آشنا به نظر بیایند.
در تصویر برند سازی زیر برای یک تولیدی نوشابه، از نسبت طلایی و مارپیچ طلایی برای طراحی کلی و جایگیری محتوا استفاده شده است. بخشهای مختلف طراحی درون مربعهای جداگانهای قرار گرفتهاند و چشم به ترتیب به کاراکتر اصلی، مهر شرکت، عبارت ABV و محل کارخانه جلب میشود. تکنیک نحوه ترید تقاطع طلایی طراح برندسازی، خلق یک «برند شفاهی پیرامون تأسیسات قدیمی نیمه تخیلی ماشینهای بخار از روی نام برند…» بوده است. مارپیچ طلایی کمک کرده است که این روایت بر روی برچسب برند نقل شود، زیرا ما در اینجا همه جزئیات لازم را در مورد خالق برند و خود برند دریافت میکنیم.
4. تصاویر- نسبت طلایی (یا قاعده یک سومها)
ترکیببندی در هر تصویری مهم است، چه این تصویر، حاوی اطلاعات مهمی باشد، یا صرفاً برای خلق یک عکس بصری زیبا ایجاد شده باشد. نسبت طلایی کمک میکند این ترکیببندی چنان ایجاد شود که چشم بیننده به اجزای مهم عکس متوجه شود. با استفاده از نسبت طلایی، در واقع تصویر به سه بخش غیر مساوی تقسیم میشود و سپس با استفاده از خطوط و محل تقاطعها تصویر ترکیببندی میشود.
نسبت طلایی به صورت 1:0.618 است، بنابراین عرض ستون عمودی اول و سوم برابر با 1 و عرض ستون مرکزی برابر با 0.۶۱۸ است. به طور مشابه در مورد ردیفهای افقی، ارتفاع ردیفهای اول و سوم برابر با 1 و ارتفاع ردیف مرکزی برابر با ۰.۶۱۸ خواهد بود. اینک میتوانیم از این خطوط و محل تقاطع آنها برای جلب توجه و تمرکز چشم بیننده استفاده کنیم. این کار همچنین باعث ایجاد تنش و ایجاد جذابیت و انرژی در ترکیببندی میشود.
روش دیگر و اندکی سادهتر برش تصاویر از طریق نسبت طلایی، استفاده از قاعده یک سومها است. این قاعده به اندازه نسبت طلایی دقیق نیست؛ اما تا حدود زیادی به آن نزدیک است. در قاعده یک سومها، همه خطوط افقی و عمودی با نسبت 1:1:1 ترسیم میشوند، به طوری که همه فضاها برابر و یکسان هستند. در این روش، اجزای مهم عکس پیرامون مربع مرکزی و به طور ایدهآل در چهار گوشه آن قرار میگیرند.
در تصویر زیر میبینیم که از نسبت طلایی برای برش دادن چشم مدل در مربع مرکزی تصویر استفاده شده است. این کار بسیار خوب انجام گرفته است، زیرا چهره این مدل خارج از مرکز است و سمت چپ صورت وی تقریباً به موازات خط عمودی سمت چپ قرار گرفته است.
و در نهایت در تصویر زیر میبینیم که کل طراحی روی جلد از نسبت طلایی و مارپیچ طلایی پیروی میکند. محتوا درون این مارپیچ متمرکز شده است و با حرکت به سمت مرکز مارپیچ بر جزئیات آن افزوده میشود.
5. فرمها – دایرههای طلایی
همانطور که میتوان از نسبت طلایی برای ایجاد مربع و مستطیلهایی با تناسب هارمونیک نسبت به هم استفاده کرد، میتوان از آن برای ایجاد دایره نیز استفاده نمود. هر دایره کامل در مربعهای نمودار زیر نسبت به دایره مجاور خود دارای نسبت طلایی 1:1.618 است.
استفاده از دایرههای طلایی، نه تنها هارمونی و تناسب ایجاد میکند، بلکه باعث ایجاد انسجامی در سراسر فرم نیز میشود. در ادامه لوگوهای پپسی و توییتر را بررسی میکنیم.
لوگوی پپسی بر اساس دو دایره متقاطع طراحی شده است که از نسبت طلایی پیروی میکنند. در حالی که دایره کوچکتر در طرح نهایی چندان مشخص نیست، اما در واقع پایه بخش سفید رنگ مرکز لوگو را تشکیل میدهد.
لوگوی توییتر یک لوگوی هندسی است و به مقدار زیادی از دایرههای کامل استفاده کرده است. البته وقتی نسبت این دایرهها با نسبت طلایی مقایسه میشود، اندکی اختلاف مشاهده میشود؛ اما در بخش عمده لوگوی توییتر از دایرههای طلایی برای ایجاد تعادل، نظم و هارمونی استفاده شده است.
سخن پایانی
شما نیز میتوانید از اجزای مختلف نسبت طلایی برای طراحی بهتر استفاده کنید. ترفندهای استفاده از نسبت طلایی به اندکی ظرافت نیاز دارند؛ اما باعث میشوند که کارهای شما به خصوص در برابر چشمان بینندگان، از یک طراحی خوب به طراحی عالی تبدیل شوند.
شاید در مورد نسبت طلایی بهترین توضیح را «گئورگ دوزی» در کتاب قدرت محدودیتها نوشته باشد:
«قدرت نسبت طلایی برای ایجاد هارمونی از ظرفیت منحصربهفرد آن برای مطرح کردن بخشهای مختلف نشأت میگیرد، به طوری که هریک از این اجزا هویت خاص خود را حفظ میکنند و در عین حال در یک الگوی بزرگتر به صورت یک کل واحد ترکیب میشوند».
اگر به این مطلب علاقهمند بودید، احتمالاً آموزشهای زیر نیز برای شما مفید خواهند بود:
چگونه یک اندیکاتور ترید بسازیم!
الیوت و گان به عنوان اسامی معروف در دنیای جهانی ترید شناخته شدهاند. این دو نفر به عنوان پیشگامان تحلیل تکنیکال، برخی از تکنیکهای پرکاربرد را در این زمینه به وجود آوردند. اما سوالی که در اینجا وجود دارد این است که چگونه رالف نلسون الیوت و دبلیو دی گان با این تکنیک ها آشنا شدند و چگونه توانستند اینقدر موفق شوند؟
در حقیقت می توان گفت ساختن اندیکاتور ها آنقدر که به نظر می رسد دشوار نیست! در این مقاله به صورت کامل با چگونگی ساخت این اندیکاتورها آشنا خواهیم شد.
آشنایی با پیش زمینه اندیکاتورها ها
در نظر داشته باشید که مطابق تئوری، تحلیل تکنیکال می گوید، نمودارهای مالی همه چیز را در بر دارند – یعنی همه عوامل بنیادین و محیطی با مطالعه چارت قابل ملاحظه خواهد بود. این تئوری نشان می دهد که این نمودارها چگونه عناصر روانشناسی را به روشنی نشان می دهند. در نهایت می توان گفت که این نمودار ها از طریق اندیکاتورهای تکنیکال قابل تفسیر هستند.
برای درک بهتر این موضوع، با ما همراه باشید تا مثالی را بررسی کنیم.
اندیکاتور فیبوناچی بازگشتی، از دنباله ریاضی بدین صورت حاصل می شود: ۱ ، ۱ ، ۲ ، ۳ ، ۵ ، ۸ ، ۱۳ و غیره.
می توانیم ببینیم که هر عدد حاصل جمع دو عدد قبلی است. این چه ارتباطی با بازارها و تحلیل ها دارد؟ خوب، مشخص است که این سطوح اصلاح شده (۳۳٪ ، ۵۰٪ ، ۶۶٪) بر تصمیمات معاملهگران تا حدی تأثیر میگذارد و این خود باعث می شود که این سطوح به خطوط حمایت روانشناسی و سطوح مقاومتی تبدیل شود. با استفاده از همین ایده ها و با یافتن چنین نکاتی در نمودارها، می توان جهت های بعدی حرکت قیمت را پیش بینی کرد.
مطالب مرتبط: آموزش اندیکاتور DPO
مولفه های یک اندیکاتور
همه شاخص ها برای پیش بینی قیمت ها در زمانی که شرایط مطمئن و ایده آل وجود دارد، ایجاد می شوند. معامله گران سعی می کنند دو مورد اساسی را پیش بینی کنند:
سطوح حمایت و مقاومت: این سطوح از آن جهت که نحوه ترید تقاطع طلایی قیمت ها را در جهت های معکوس (ریورسال) قرار می دهند، مهم هستند.
زمان: زمان هم در اینجا دارای اهمیت است چرا که باید بتوانند پیش بینی کنند حرکت بعدی چه زمانی رخ می دهد.
گاهی اوقات، اندیکاتور ها این دو عامل را به طور مستقیم پیش بینی می کنند – همانطور که در مورد بولینجر باند یا امواج الیوت – وجود دارد اما اندیکاتور ها معمولاً برای پیش بینی کردن آینده قیمت، مجموعه ای از قوانین و قواعد ریاضی اجرا می کنند.
به عنوان مثال، هنگام استفاده از اندیکاتور راندمان وسعت ( breadth thrust indicator) (که توسط یک خط نشان داده شده است و سطوح مومنتوم را نشان می دهد)، باید بدانیم که چه سطوحی مرتبط هستند. اندیکاتور، خودش به تنهایی یک خط است.
اندیکاتور راندمان وسعت (BTI) شبیه RSI است، به این دلیل که “مرز محدودی” دارد که از آن برای سنجش حرکت قیمت ها استفاده می شود. به این معنا که مثلا مرزهای ۴۰ و ۶۰ نحوه ترید تقاطع طلایی به ترتیب به عنوان حدود پایین و بالا در نظر گرفته می شود. وقتی قیمت در منطقه میانه (مابین دو خط فوق) است، به مقدار کمی حرکت می کند. وقتی به ناحیه فوقانی می رود، مقدار حرکت ها افزایش می یابد و برعکس. وقتی حرکت از سطوح پایین در حال افزایش است می توان به پوزیشن لانگ (خرید) نظر داشت و به دنبال حرکت به سمت قله ها در سطوح بالا خواهیم بود که در آنجا با قیمت بیشتر بفروشیم.
مهم است که قوانینی را برای تفسیر معنای حرکات یک نشانگر تنظیم کنید تا بتوانید نوع حرکت و مفهوم آن را تشخیص دهید.
با این حساب، بیایید روش های انجام پیش بینی ها را بررسی کنیم. دو نوع شاخص اصلی (اندیکاتور) وجود دارد: شاخص های پایه و شاخص های ترکیبی.
اندیکاتور های پایه فقط با عناصر اصلی تجزیه و تحلیل نمودار می توانند توسعه یابند، در حالی که اندیکاتور های ترکیبی می توانند از ترکیبی از عناصر اصلی و اندیکاتور های موجود استفاده کنند.
مولفه های اندیکاتور های پایه
اندیکاتور های پایه (اصلی) بر اساس جنبه های ذاتی نمودارها و توابع ریاضی در نظر گرفته می شوند. در اینجا دو مؤلفه رایج وجود دارد:
الگوها (پترن ها)
الگوها به سادگی در طی یک دوره زمانی خاص توالی قیمت های آشکار شده را تکرار می کنند. بسیاری از اندیکاتور ها از الگوها برای نشان دادن حرکات احتمالی قیمت در آینده استفاده می کنند. به عنوان مثال، تئوری امواج الیوت بر این فرض استوار است که همه قیمت ها با یک الگوی مشخص حرکت می کنند که در مثال زیر به صورت ساده به شما نشان داده می شود:
بسیاری از الگوهای ساده دیگری وجود دارد که معامله گران از آنها استفاده می کنند تا مناطق تکرار حرکات قیمت را مشخص کنند.
برخی از این الگوها شامل الگوی مثلث ، گوه و پرچم است. این نوع الگوها را می توان به سادگی با نگاه کردن به آنها در نمودارها تشخیص داد. با این حال، رایانه ها روش بسیار سریع تری برای انجام این کار ارائه می دهند. برنامه ها و خدمات رایانه ای می توانند به طور خودکار چنین الگویی را پیدا کنند.
توابع ریاضی
توابع ریاضی می تواند محدودهای از متوسط قیمت (مانند میانگین متوسط) تا توابع پیچیده تر بر اساس حجم و سایر نحوه ترید تقاطع طلایی المانهای بازار را در بر داشته باشد. به عنوان مثال، بولینگر باند صرفاً درصد بالاتر و پایین تر از میانگین متحرک را ثبت می کند. این عملکرد ریاضی یک کانال قیمت واضح را نشان می دهد که سطح پشتیبانی و مقاومت دینامیکی (پویا) را شامل می شود.
مولفه های اندیکاتور های ترکیبی
اندیکاتور های ترکیبی از کنار هم قرار دادن تعدادی از اندیکاتور های موجود استفاده می کنند و می توان آنها را به عنوان سیستم های ساده برای ترید در نظر گرفت. روش های بی شماری وجود دارد که عناصر را می توان در آنها ترکیب کرد تا اندیکاتور های معتبر را تشکیل دهند.
مثالی از تقاطع میانگین متحرک (Moving Average) در اینجا آورده شده است تا بهتر متوجه شوید: این اندیکاتور ترکیبی، از چند اندیکاتور استفاده می کند که شامل سه نمونه از اندیکاتور های میانگین متحرک می شود. ابتدا باید میانگین متحرک سه، هفت و ۲۰ روزه را براساس تاریخچه قیمت ترسیم کنید. قائده این است : در نقاط کراس اور (تقاطع MA کوچکتر با MA یزرگتر از پایین به بالا) می خریم و در نقاط کراس آندر (تقاطع MA کوچکتر از بالا به سمت پایین) می فروشیم. این سیستم یک سطح را نشان می دهد که در آن می توان حرکت قیمت را پیش بینی کرد و روشی معقول برای نحوه ترید تقاطع طلایی تخمین زمان وقوع آن فراهم می کند (همانطور که خطوط به هم نزدیک تر می شوند). شکل زیر را ببینید.
ایجاد یک اندیکاتور
یک تریدر با دنبال کردن چند مرحله ساده می تواند یک اندیکاتور ایجاد کند:
- نوع اندیکاتوری که می خواهید استفاده کنید: منحصر به فرد یا ترکیبی.
- مؤلفه هایی را که باید در اندیکاتور شما درج شوند تعیین کنید.
- مجموعه ای از قوانین (در صورت لزوم) را ایجاد کنید تا تعیین کنید که چه زمان و درکجا انتظار می رود که حرکات قیمت ها رخ دهد.
- اندیکاتور خود را در بازار واقعی از طریق بک تست (چک کردن نقاط ورود و خروج از معاملات با استفاده از داده های گذشته بازار و حساب کردن اینکه اندیکاتور اگر در گذشته بکارگیری می شد چقدر تا الان سود می داد؟) آزمایش کنید.
- اگر بازده خوبی دارد، از آن استفاده کنید.
یک مثال
فرض کنید می خواهیم یک اندیکاتور ایجاد کنیم که یکی از اساسی ترین عناصر بازارها را اندازه گیری کند: سوئینگ قیمت (موجهای بلند). هدف اندیکاتور ما پیش بینی حرکت آتی قیمت بر اساس الگوی نوسان است.
مرحله اول
ما به دنبال ایجاد یک اندیکاتور منحصر به فرد (پایه) با استفاده از دو عنصر اصلی، الگوها و توابع ریاضی هستیم.
مرحله دوم
با نگاهی به نمودارهای هفتگی سهام شرکت XYZ، متوجه برخی از تغییرات اساسی در گاوی بودن و به سمت خرسی بودن بازار می شویم که هر یک در حدود پنج روز طول می کشد. از آنجا که هدف اندیکاتور ما اندازه گیری نوسانات قیمت است، ما باید از الگو هایی استفاده کنیم که نوسان، یک عملکرد ریاضی و میانگین قیمت را تعریف کند تا دامنه این نوسانات را مشخص کنیم.
مرحله سوم
حال باید قوانینی را تنظیم کنیم که حاکم بر این عناصر باشد. تعریف کردن الگو ها ساده تر است: ساده است الگوها یا خرسی هستند یا گاوی که هر چند روز جای خود را به یکدگر می دهند و تکرار می شوند. برای ایجاد میانگین، نمونه ای از مدت زمان روند صعودی و نمونه ای از مدت زمان روند نزولی را می گیریم. نتیجه نهایی ما باید یک دوره زمانی پیش بینی شده برای این حرکات باشد.
برای تعریف دامنه نوسانات، از یک نسبت بالا و نسبت پایین استفاده می کنیم و اعداد قیمت را در سطح بالا و پایین نمودار هفتگی قرار می دهیم. در مرحله بعد، برای پیش بینی از افزایش / کاهش در حال وقوع، بر اساس افزایش / کاهش گذشته، ما متوسط کل افزایش / کاهش گذشته را پیدا می کنیم و پیش بینی می کنیم همان حرکات اندازه گیری شده (+/-) در آینده اتفاق بیفتد. جهت و مدت حرکت، دوباره با الگو مشخص می شود.
مرحله چهارم
ما این استراتژی را اتخاذ کرده و آن را به صورت دستی آزمایش می کنیم، یا برای ترسیم آن و ایجاد سیگنال از نرم افزار استفاده می کنیم. . در نتیجه تست در می یابیم که استراتژِ ما می تواند با موفقیت ۵٪ در هر نوسان (هر پنج روز) سود از بازار بگیرد.
مرحله پنجم
سرانجام، با استفاده از این استراتژی (اندیکاتور) شروع به معامله با پول واقعی کرده و سود کسب می کنیم.
خط پایین
ایجاد اندیکاتور شخصی شما مستلزم نگاهی عمیق تر به تجزیه و تحلیل تکنیکال و سپس توسعه این مؤلفه های اساسی به چیزی منحصر به فرد است. درنهایت، هدف بدست آوردن حاشیه سودی بیشتر نسبت به سایر معامله گران است. فقط نگاهی به Ralph Nelson Elliott یا W. D. Gann بیندازید. اندیکاتور های موفقیت آمیز آنها نه تنها لبه دانش ترید شده بلکه به محبوبیت و شهرت آنها در محافل مالی در سراسر جهان منجر شده است.
دیدگاه شما