تلاش بازارساز برای تحریک تقاضا در بازار آهن
در نخستین روز کاری بعد از تعطیلات، در نیمی از بازار شاهد ثبات نرخ روزانه اهن آلات بودیم.
به گزارش بازار به نقل از آهن پرایس، در نخستین روز کاری بعد از تعطیلات، در نیمی از بازار شاهد ثبات نرخ روزانه اهن آلات بودیم و بخش دیگر بازار به افزایش قیمت محصولات خود اقدام کردند.
بازار ارز پس از افزایش و ورود قیمت دلار به کانال ۳۲ هزار تومانی، روز گذشته مجددا عقبنیشنی کرد و در بازار آزاد تقریبا ۳۱ هزار و ۶۰۰ تومان به فروش رسید.
تحلیل روزانه بازار آهن آلات
پس از تحرک بازار اهن به واسطه دستورالعملهای جدید صادرشده در بورس کالا، از هفته گذشته بازار میلگرد افزایش قابل ملاحظهای را در این مدت زمان محدود تجربه کرد، به طوری که در مجموع در یک هفته اخیر بازار میلگرد به طور میانگین حدود ۷۵۰ تومان افزایش قیمت را تجربه کرد.
روز گذشته نیز نرخ روز میلگرد آجدار در غالب مبادی فروش افزایش ۱۰۰ الی ۳۰۰ تومانی را تجربه کرد به طوری که برخی شرکتها قیمت دوم نیز اعلام کردند؛ قیمت متوسط میلگرد آجدار حدود ۱۶ هزار و ۵۵ تومان برآورد شد ه در مقایسه با چهارشنبه گذشته ۴۳۰ تومان افزایش یافته است.
اما قیمت روز نبشی و ناودانی ایرانی در عمده شرکتها با افزایش ۱۰۰ الی ۲۰۰ تومانی اعلام شد و چند کارخانه نیز ثبات قیمت داشتند. نرخ روز تیرآهن در بخش کیلوفروشی حدود ۲۵۰ الی ۵۰۰ تومان افزایش یافت درحالی که برخی شرکتها همچنان ثابت بودند. تیرآهن شاخهای نیز در برخی شاخههای پرفروش آن حدود ۳۰ الی ۵۰ هزار تومان افزایش داشت.
نرخ روز قوطی پروفیل و انواع لولههای داربستی، گازی و . روز گذشته در عمده مبادی فروش با ثبات قیمت همراه بودند. در چند روز اخیر پروفیل ضخامت ۲ میلیمتر فولاد مبارکه روی قیمت ۲۱ هزار تومان ثابت مانده است. با توجه به اینکه نرخ پایه عرضه ورق گرم کلاف فولاد مبارکه نامشخص است، ترس از پایین بودن نرخ این محصول موجب ثبات بازار پروفیل شده است.
انواع ورقها نیز مانند سایر محصولات فولادی اعلام قیمت شدند به این صورت که نرخ ورق سیاه تغییر قیمت نداشت و نرخ ورق گالوانیزه، رنگی و روغنی نیز تقریبا در کلیه مبادی فروش بدون تغییر قیمت عرضه شدند.
این روزها بازار در پی تحریک بازارساز میل به افزایش تدریجی و پلکانی دارد اگرچه از سوی دیگر عواملی مانند ضعف تقاضا و قیمتهای جهانی مانند ترمز عمل کرده و نوسان افزایشی بازار را با سختی همراه کرده است.
حذف محدودیت سقف مجاز نرخ صادراتی در بورس و افزایش نرخ پایه عرضه فولاد در بورس و بازار داخلی بدون محدودیت، ورود واسطهها را برای خرید مواد اولیه آزاد کرد.
با ابلاغ این دستورالعملها، فعالان بازار در پی واکنشی به افزایش قیمتها اقدام کردند و برخلاف قیمتهای صادراتی که رو به کاهش است، نرخ میلگرد در بازار داخلی از ۱۵ هزار تومان در یک هفته به ۱۵ هزار و ۷۰۰ تومان رسید.
عرضههای مهندسی شمش در بورس کالا، ورود آزاد واسطهها برای خرید مواد اولیه از بورس و تحریک تقاضای مواد اولیه مانند شمش، عرضههای اعتباری شمش که برای نوسانگیری خریداران واسطهای جذاب و رقابت خرید آن را افزایش میدهد، حذف سقف نرخ پایه عرضه در افزایش قیمتهای مداوم و بدون پشتوانه بازارهای جهانی و صادراتی که به سود بالای واسطه و خریدار منجر میشود؛ از روشهایی است که گردش بازار را به سمت و سوی تولیدکننده هدایت میکند.
اینکه این روند تا چه زمانی ادامهدار است، دقیقا مشخص نیست اما ممکن است همین بازارساز مجددا با ابلاغ چند دستورالعمل دیگر اثر این ابلاغیهها را خنثی کند یا پس از اینکه هیجانات روانی تخلیه و قیمتگذاری دستوری بیاثر شد، محصولات با ضعف شدید تقاضا مواجه شود و بازار بهتدریج سرد شده و دیگر این ابلاغیهها نیز توان تحرک آن را نداشته باشند.
از نگاهی دیگر، برای تولیدکننده هم تا حدی خرید شمش رقابتی توجیه دارد که آن هم بر مبنای فعالیت در بازارهای صادراتی است. طبق اظهارات پیشین، بالاترین قیمتی که میتوان برای خرید شمش هزینه کرد حدود ۱۳ هزار و ۵۰۰ الی ۱۴ هزار تومان است که به دنبال آن نرخ میلگرد در دامنه ۱۶ الی ۱۷ هزار تومانی قرار خواهد گرفت.
اما در حال حاضر چالشی که در بازار داخلی ما وجود دارد ضعف شدید تقاضای مصرفی است و به نظر میرسد هرچقدر تحریک تقاضا اتفاق بیفتد، مصرف چشمگیری از سوی حوزههای ساختوسازی و عمرانی مشاهده نخواهد شد مگر اینکه با استمرار و تداوم این گونه بازارسازیها منتظر شروع تقاضای مسکن ملی باشیم یا اینکه در بازارهای صادراتی اتفاق مثبتی روی بدهد، به هرحال در شرایط فعلی تصمیم بازارساز افزایش قیمتهای داخلی برخلاف قیمتهای جهانی است.
اما در تحلیل بازار در روزهای اخیر باید چند نکته مهم را مورد توجه قرار داد، ابتدا توجه به دلار نیمای ۲۷ هزار تومانی است. دولت با ارسال سیگنال کف ۲۷ هزار تومانی رقم واقعی بازار با برجام یا بدون برجام، دستکم ۱۰ درصد بالای نیما و حدود ۳۰ هزار تومان را برآورد کرد که ممکن است بدون برجام به بیش از ۳۰ درصد دلار نیما هم برسد.
به عبارتی برجام مانند مسکن موقت عمل میکند و اخباری که به طور مداوم از حواشی آن به گوش میرسد تقریبا اثرات آن را از بین برده است.
مورد دوم این است که بازار جهانی نیز تغییرات جزئی کرده است و به نظر میرسد اگر شمشهای هفته آینده رقابت بالایی نداشته باشد، روی نرخ پایه مورد معامله قرار میگیرد.
با این حساب قیمت میانگین شمش حدود ۱۲ هزار و ۹۰۰ الی ۱۳ هزار تومان خواهد شد که این امر به معنی حمایت از نرخ پایه میلگرد روی ۱۴ هزار و ۳۰۰ الی ۱۴ هزار و ۴۰۰ تومان است ولی با وجود این باید دید عرضههای امروز بورس به چه صورت خواهد بود.
اقتصاد چگونه رشد پیدا می کند؟
منشاهای رشد اقتصادی در دورههای کوتاهمدت و بلندمدت میتوانند متفاوت باشند. به طور کلی میتوان دو منشا را برای رشد اقتصادی در نظر گرفت: شوکهای پولی و سمت تقاضای اقتصاد و شوکهای حقیقی و سمت عرضه اقتصاد. در ادامه به بررسی هریک از این دو منشا میپردازیم.
به طور کلی یک شوک پولی به معنای خلق تورم غیرمنتظرهای است که منجر به افزایش تقاضای کل اقتصاد شود. وقتی تقاضای کل اقتصاد افزایش پیدا میکند، به تبع آن سطح قیمتها نیز افزایش پیدا میکنند. زمانی که تولیدکنندگان با افزایش سطح قیمتها مواجه میشوند، باید به این سوال پاسخ بدهند که آیا افزایش سطح تقاضای کل و قیمتها منشاء حقیقی دارد یا منشاء اسمی (پولی). اگر تولیدکنندگان به این نتیجه برسند که منشاء افزایش سطح تقاضای کل و قیمتها حقیقی است، آنگاه با افزایش تولید خود به این افزایش تقاضای کل واکنش نشان میدهند و در نتیجه رشد اقتصادی ایجاد میشود. اما اگر به این نتیجه برسند که منشاء افزایش سطح تقاضای کل و قیمتها اسمی (پولی) است، آنگاه تنها قیمت کالاهای خود را افزایش داده و سطح تولید کل اقتصاد تغییری نمیکند. بنابراین، زمانی که ظرفیتهای سمت عرضه کل اقتصاد تغییری نکرده باشد، هرگونه شوک پولی اعلامشده بر روی تولید بیتاثیر خواهد بود. در نتیجه دولتها برای افزایش سطح تولید کل، اقدام به ایجاد شوکهای پولی مثبت غیرمنتظره میکنند. در نظریههای اقتصادی، تفاضل میان تورم واقعی و تورم انتظاری را به عنوان شوک پولی در نظر میگیرند. اگر تورم واقعی با تورم انتظاری تولیدکنندگان برابر باشد، آنگاه شوک پولی بیتاثیر خواهد بود. اگر تورم واقعی بیش از تورم انتظاری باشد، شوک پولی مثبت است و در نهایت اگر تورم واقعی کمتر از تورم انتظاری باشد، آنگاه شوک پولی منفی است. از آنجا که فرض میشود انتظارات مردم به طور عقلایی شکل میگیرد، در نتیجه هرگونه سیاست پولی اعلامشده از سوی دولتها در شکلگیری تورم انتظاری مردم تاثیر میگذارد و سبب آن میشود که تورم انتظاری با تورم حقیقی برابر شود. بنابراین، دولتها اگر بخواهند با استفاده از شوک پولی رشد اقتصادی ایجاد کنند، میبایست روی به سیاستهای پولی غیرمنتظره بیاورند. اما باید توجه کرد که حتی اگر دولتی بتواند شوک پولی مثبت غیرمنتظره هم ایجاد کند، اثر این شوک تا زمانی است که مردم از واقعیت ماجرا آگاه نشوند. به محض اینکه اثر شوک پولی مشخص شود و مردم (و به ویژه تولیدکنندگان) بفهمند که افزایش تقاضای کل منشاء حقیقی نداشته، آنگاه تورم انتظاری خود را افزایش میدهند و تاثیر شوک پولی نیز از بین میرود. در نتیجه سطح تولید کل اقتصاد به میزان قبل بازمیگردد و تنها سطح قیمتها افزایش مییابد. بنابراین شوک پولی اگر هم در ایجاد رشد اقتصادی اثرگذار باشد، این اثر تنها به دوره کوتاهمدت محدود خواهد شد.
دلایل گوناگونی میتواند وجود داشته باشد که یک دولت با دانستن تمامی موارد بالا، اقدام به ایجاد شوک پولی غیرمنتظره کند. یکی از دلایل، این است که نرخ رشد اقتصادی از نظر دولتمردان پایین باشد. در این حالت با توسل به شوک پولی غیرمنتظره سعی میکنند این نرخ را افزایش بدهند، حتی اگر این افزایش تنها برای دوره کوتاهمدت باشد. دلیل دیگری که در این زمینه ذکر میشود، به بحث بدهیهای دولتی مربوط است. ارزش حقیقی بدهیهای دولتی با نرخ تورم رابطه معکوس دارد. یعنی هر چه نرخ تورم افزایش یابد، گویی ارزش حقیقی بدهیهای دولتی نیز کمتر شده است. در نتیجه یک عامل ایجاد شوک پولی از سوی دولتها میتواند کاهش ارزش حقیقی بدهیهایشان باشد.
عامل دیگری که میتواند منجر به افزایش رشد اقتصادی شود، شوکهای سمت عرضه اقتصاد است. یک دسته از شوکهای سمت عرضه، شوکهای بهرهوری و تکنولوژی هستند. زمانی که تکنولوژی یا روش جدیدی برای تولید محصولات معرفی میشود و در اثر آن بهرهوری عوامل تولید افزایش مییابد، به تبع آن سطح تولید کل اقتصاد نیز افزایش مییابد. مثلاً در زمینه کشاورزی، استفاده از ماشینآلات صنعتی برای کشت و زراعت محصولات، موجب افزایش بهرهوری عوامل تولیدشده و به تبع آن حجم تولیدات در این حوزه نیز افزایش مییابد. یا زمانی که کشاورزان آموزشهای لازم را کسب کنند و به جای استفاده از روشهای سنتی و همچنین بذرهای عادی، روی به استفاده از روشهای نوین و همچنین بذرهای اصلاحشده بیاورند، آنگاه سطح تولیدات آنها نیز افزایش مییابد.
یکی دیگر از عوامل مربوط به شوکهای سمت عرضه اقتصاد را میتوان رفع محدودیتهای ساختاری و نهادی تولید دانست، که تا پیش از این مانع افزایش سطح تولیدات میشدند. از جمله محدودیتهای ساختاری و نهادی میتوان به تحریمهای اقتصادی، موانع قانونی بر سر راه حقوق مالکیت و. اشاره کرد. به عنوان مثال زمانی که یک کشور با تحریم اقتصادی مواجه میشود، جریان ورود و خروج کالاها و خدمات به آن دچار اختلال میشود و این موضوع تاثیری مستقیم بر سطح تولیدات میگذارد. اگر تولیدات یک کشور را در دو گروه کالاها و خدمات صادراتی و کالاها و خدمات وارداتی طبقهبندی کنیم، تاثیر تحریمهای اقتصادی بر این دو گروه از کالاها و خدمات قابل بیان خواهد بود. در مورد کالاها و خدمات صادراتی، با وضع تحریمهای اقتصادی، جریان خروجی آنها به کشورهای دیگر دچار اختلال شده و هزینههای متعددی را بر تولیدکنندگان کالاها و خدمات صادراتی تحمیل میکند. واکنش تولیدکنندگان نیز به این هزینهها، کاهش سطح تولیداتشان است. از سوی دیگر، در اثر تحریمهای اقتصادی، جریان واردات کالاها و خدمات، از جمله کالاها و خدمات واسطهای و سرمایهای (که در تولید سایر کالاها و خدمات از آنها استفاده میشود)، کاهش مییابد. در نتیجه تولیدکنندگان داخلی نمیتوانند به سیاق گذشته اقدام به تامین کالاها و خدمات واسطهای و سرمایهایشان بکنند و هزینههای متعددی بر آنها تحمیل میشود که نتیجه این هزینهها، چیزی جز کاهش سطح تولیدات نیست. حال اگر تحریمهای اقتصادی برداشته شوند، هزینههایی که عنوان شد نیز به شدت کاهش مییابند و در نتیجه مجدداً سطح تولیدات افزایش مییابد.
عامل دیگری که به آن اشاره شد، محدودیتهای قانونی مربوط به حقوق مالکیت است. در دنیایی که تحرک سرمایه و نیروی کار وجود دارد، تولیدکنندگان مکانهایی را برای تولید محصولاتشان انتخاب میکنند که شرایط مساعدتر و هزینههای کمتری را داشته باشند. یکی از عوامل تعیینکننده شرایط مساعد تولید، توجه کشورها به حقوق مالکیت است. هر چه زمینههای قانونی و حقوقی برای دفاع از حقوق مالکیت در یک کشور مساعدتر باشد، به تبع آن انگیزه تولیدکنندگان برای تولید در آن کشور نیز افزایش خواهد یافت و برعکس.
یک نکته مهم که باید به آن توجه کرد این است تحرک در سمت تقاضای بورس که اثر شوکهای حقیقی سمت عرضه اقتصاد، بر خلاف شوکهای پولی و سمت تقاضای اقتصاد، در بلندمدت ظاهر میشود.
بر اساس گزارش اخیری که از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران منتشر شده، رشد اقتصادی ایران در بهار سال 1393 مثبت شده است. با توجه به تمام مطالبی که اشاره شد، اگر عامل مثبت شدن رشد اقتصادی در ایران، بیشتر شوکهای حقیقی سمت عرضه اقتصاد باشد تا شوکهای پولی سمت تقاضا، آنگاه میتوان انتظار پایداری این رشد اقتصادی مثبت را در آینده نیز داشت. ولی اگر برعکس این موضوع اتفاق افتاده باشد، آنگاه ممکن است دیر یا زود اثر شوکهای پولی سمت تقاضا از بین بروند و در نتیجه رشد اقتصادی مجدداً کاهش یابد.
مالیات بر عایدی سرمایه تنها سوداگران و تقاضای غیرمصرفی را هدف قرار میدهد
در گزارش کمیته اقتصاد مقاومتی کمیسیون اقتصادی مجلس درباره مالیات بر عائدی سرمایه آمده است: «اخذ این مالیات در بخش مسکن، آثار مثبتی از جمله کنترل تقاضای سوداگری و تورم، هدایت نقدینگی به سمت تولید و رونق ساخت و ساز و افزایش قدرت خرید مردم را دارد».
کمیته اقتصاد مقاومتی کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، با انتشار گزارشی با عنوان «بررسی ابعاد و آثار مالیات بر عایدی سرمایه در بخش مسکن»، ضمن بررسی اثر این مالیات بر هدایت نقدینگی به سمت بازارهای مولد، پیشنهاد کرد این پایه مالیاتی به تدریج در تمامی بازارهای دارایی با اولویت بازار مسکن به کار گرفته شود. متن کامل این گزارش از اینجا قابل مشاهده است.
مالیات بر عایدی سرمایه تنها سوداگران و تقاضاهای غیرمصرفی را مورد هدف قرار میدهد
در بخش چکیده این گزارش آمده است: «در حالی که بانک مرکزی از وجود حجم بالای نقدینگی در کشور گزارش می دهد؛ از سوی دیگر تولیدکنندگان از کمبود نقدینگی گلایه دارند.
دلیل اصلی این مسئله را می توان در هدایت نادرست نقدینگی جستجو کرد؛ به این صورت که همواره عمده سرمایه ها و منابع به دلیل ریسک پایین و سود بالا، به سمت فعالیت غیرمولد موازی تولید مانند سوداگری در مسکن، ارز، طلا و خودرو سوق پیدا کرده و در مقابل بخش های تولیدی که با مشکلات و ریسک های بالا مواجه هستند، از این حجم نقدینگی محروم مانده اند.
سوداگران نیز از این وضعیت سوءاستفاده کرده و با معاملات مکرّر موجب التهابات و افزایش دوچندان قیمت ها شده اند. به عنوان نمونه هجوم سوداگران و تقاضاهای غیرمصرفی به حوزه املاک منجر به افزایش سهم هزینهای مسکن در سبد خانوار، رشد قیمتی و به تبع آن کاهش دسترسی به خانه های ملکی و مهم تر از همه، تبدیل تقاضای مصرفی به سرمایه ای در بخش مسکن شده است.
کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در این شرایط سیاست هایی اتخاذ می کنند تا فعالیت های غیرمولد از صرفه افتاده و به صورت طبیعی، منابع به سمت تولید و فعالیت های مولد حرکت کند.
از راهکارهای موجود در این زمینه وضع مالیات بر فعالیت های غیرمولد است که در جهان با نام مالیات بر عایدی سرمایه (CGT) شناخته می شود و نقطه هدف آن سوداگرانِ فعال در بازارهای موازی تولید هستند. مالیات بر عایدی سرمایه سابقه بیش از 100 ساله در دنیا دارد.
این مالیات با نرخ بازدارنده بر مابه التفاوت قیمت خرید و فروش اقلام مورد هدف از جمله مسکن اعمال می شود. با استناد به تجارب کشورهای پیشرفته و مطالعات علمی میتوان گفت اخذ این مالیات در بخش مسکن، آثار مثبتی از جمله کنترل تقاضای سوداگری و تورم، کاهش شکاف طبقاتی در جامعه، هدایت نقدینگی به سمت تولید و رونق ساخت و ساز، افزایش ثبات و پیش بینی پذیری اقتصاد و افزایش قدرت خرید مردم را دارد.
این پایه مالیاتی تنها سوداگران و تقاضاهای غیرمصرفی را مورد هدف قرار می دهد؛ بنابراین خانه اصلی هر فرد از پرداخت مالیات معاف است و هر خانواده به تعداد اعضای خود میتواند از معافیت مالیاتی در مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات نقل و انتقال برخوردار باشد.
همچنین سازندگانی که اقدام به تولید و عرضه واحدهای مسکونی می کنند نیز از پرداخت این مالیات معاف هستند. بنابراین پس از اعمال مالیات بر عایدی سرمایه تقاضاهای سوداگرانه از بازار مسکن به تدریج خارج شده و در مقابل، تقاضاهای مصرفی و تولید و عرضه تقویت می شوند. بر این اساس و به ویژه در شرایط فعلی اقتصاد ایران، و همچنین با توجه به موافقت مسئولین دولتی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و کارشناسان، ضروری است هرچه سریعتر این پایه مالیاتی در کشور ایجاد شده و اجرایی گردد».
۵ مشکلی که اجرا نکردن CGT ایجاد کرد
کمیته اقتصاد مقاومتی مجلس در بخش دوم این گزارش به ضرورت اجرای مالیات بر عائدی سرمایه در ایران می پردازد و مشکلاتی را که ناشی از عدم اجرای مالیات بر عائدی سرمایه برای بازار مسکن کشور ایجاد شده است را بر می شمرد که عبارتند از: «افزایش شدید تقاضاهای غیر مصرفی، ایجاد حباب قیمتی، کاهش قدرت خرید مسکن، توزیع ناعادلانه ثروت و کاهش کیفیت ساخت و ساز».
در بخش بعدی این گزارش، بخشی از نتایج اعمال مالیات بر عائدی سرمایه در بخش مسکن بیان شده است که عبارتند از: «کنترل سوداگری و تورم، کنترل جریان نقدینگی و هدایت آن به سمت تولید، افزایش ثبات و پیش بینی پذیری بازار مسکن، کاهش فاصله طبقاتی در بلند مدت، ایجاد رونق اقتصاد و افزایش اشتغال با رونق تولید مسکن و بهبود وضعیت اقتصادی خانوار از طریق کاهش سهم هزینه مسکن در سبد هزینه ها».
کمیته اقتصاد مقاومتی مجلس در بخش چهارم این گزارش، اجرای مالیات بر عائدی سرمایه در کشورهای توسعه یافته را مورد بررسی قرار داده است. در این بخش ضمن اشاره توضیحات کوتاهی درباره تجربه 10 کشور انگلستان، آمریکا، کانادا، فرانسه، ترکیه، ژاپن، اسپانیا، آلمان، مالزی و پرتغال در این زمینه، تاکید شده است که این مالیات در بیش از 50 کشور در حال اجراست که سابقه اجرای آن بعضا به 100 سال هم می رسد.
در بخش بعدی این گزارش، با اشاره به نظرات کارشناسان و دستگاه های مختلف را درباره مالیات بر عائدی سرمایه آمده است: «اتفاق نظر کارشناسی در خصوص لزوم دریافت مالیات بر عایدی سرمایه برای جلوگیری از فعالیت های سوداگرانه و سفته بازی در بازارهای مهمی مانند مسکن، طلا، ارز و خودرو وجود دارد و به صورت خاص در بحث مسکن، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، وزارت راه و شهرسازی، سازمان امور مالیاتی و وزارت امور اقتصادی و دارایی نظرات مثبتی داشتهاند».
کمیته اقتصاد مقاومتی مجلس در بخش پایانی گزارش خود الزاماتی مانند معافیت واحد مسکونی اصلی و تعیین نرخ مناسب و بازدارنده بر این مالیات را مطرح کرده است تا با پایبندی به آن ها اجرای مالیات بر عائدی سرمایه از اهداف پیش بینی شده خود فاصله نگیرد.
گفتنی است اخیرا رحیم زارع، رئیس کمیته اقتصاد مقاومتی کمیسیون اقتصادی مجلس این گزارش این کمیته را به پیوست نامه ای به سران سه قوه ارسال کرده و خواستار تصویب و اجرای فوری قانون مالیات بر عائی سرمایه شده بود. منبع:فارس
کارگزاری ارگ هومن(سهامی خاص)
تحلیلی از وضعیت بورس در شرایط پر ابهام کنونی + پیش بینی کف نرخ دلار
به گزارش پایگاه خبری بورس پرس، شروین شهریاری با انتشار مطلبی با عنوان " بورس بازی در غبار" در دنیای اقتصاد اعلام کرد: بازار سهام هفته گذشته را در حالی به پایان برد که برآیند معاملات به افت ۲۱. ۰درصدی نماگر اصلی بازار سهام انجامید. طی این مدت، سطح یک میلیون و ۴۳۹ هزار واحدی شاخص بورس در شرایطی بهعنوان ماحصل عرضه و تقاضا برای بازار به ثبت رسید که بررسی نماگرهای دیگر حکایت از بهبود تقاضا در نمادهای کوچک دارد.
در شرایطی که ابهامات گوناگون پیرامون به ثمر نشستن مذاکرات برجامی همچنان ادامه دارد، شواهد موجود حاکی از آن است فعالان کوتاهمدت بازار سهام تمایل بیشتری به سرمایهگذاری در نمادهای کوچک پیدا کردند. بر این اساس میتوان گفت هفته اول ماه جاری در شرایطی خاتمه یافته که بورسیها با ابهامات بسیاری به استقبال معاملات هفته پیشرو رفتند.
یکی از این ابهامات تعلل سیاست گذار پولی در ارائه سیاستهای منسجم حول مسئله کنترل تورم است. بررسی دادهها حکایت از آن دارد که احتمالا نرخ رشد پایه پولی در سال جاری در محدوده ۳۰ تا ۳۵ درصد باشد و در آن سوی مرزها سیاستهای انقباضی فدرال رزرو راه را برای صعود قیمتها در بازارهای کالایی بینالمللی ببندد. عاملی که میتواند به زیان بورس تهران تمام شود.
بازار سهام در هفته قبل شاهد جو رکود توام با کاهش حجم معاملات بود که در نتیجه آن ۲. ۰درصد از ارتفاع شاخص کل کاسته شد. ثبات نسبی حاکم بر متغیرهای کلان موثر بر سودآوری شرکتها شامل نرخ ارز سامانه نیما در کنار افت قیمتهای جهانی و برقراری انضباط نسبی در حوزه سیاست گذاری پولی و مالی موجب شده تا خریداران در بازارهای ریسکپذیر از جمله بورس تهران کماکان دست به عصا حرکت کنند.
در همین حال بهرغم اظهار خوشبینی نسبی طرفین در مذاکرات هستهای، شتاب تحولات به سمت حصول نتیجه نهایی تا حدی کند شده است. اهمیت موضوع مذاکرات برای بورس از آن جهت است که رفع تحریمها از یکسو میتواند بهعملیات برخی صنایع داخلی تحرک ببخشد و از سوی دیگر با تشدید رکود بازارهای رقیب بویژه مسکن، جذابیت نسبی سرمایهگذاری در سهام را در مقام مقایسه احیا کند.
گمانهزنی از کف نرخ دلار
در بین همه متغیرهای موثر بر سودآوری شرکتهای بورس تهران نرخ برابری ارز در صدر فهرست عوامل مهم قرار میگیرد. یکی از نگرانیهای ضمنی سهامداران در شرایط کنونی، سقوط قابل توجه و صریح نرخ مزبور با فرض تحقق رفع تحریمها است. در هفتههای اخیر با دریافت اخبار مثبت مذاکراتی، قیمت دلار آزاد برای مدت کوتاهی به کانال ۲۸ هزارتومان سرک کشید و پس از آن با کمرنگتر شدن خوشبینیها، مجددا به سمت مقاومت ۳۰ هزار تومانی حرکت کرد.
بهرغم این نوسانات، نرخ دلار در سامانه نیما باثبات بوده و بطور متوسط در میانه کانال ۲۶ هزار تومانی باقی ماند. با وجود برخی گمانهزنیها از امکان تقویت قابل ملاحظه ارزش ریال در صورت تحقق رفع تحریمها، برخی ملاحظات تحلیلی از نتایج متفاوتی حکایت میکند. بر این اساس، اولا احتمالا اجرای توافق در برنامه تدریجی صورت خواهد پذیرفت که دسترسی به منابع ارزی ناشی از آن را در یک بازه زمانی چندماهه امکانپذیر میسازد.
نکته دوم این است که بر اساس محاسبات الگوهایی نظیر برابری قدرت خرید و نیز نقدینگی دلاری، شرایط برای کاهش قابل ملاحظه نرخ ارز فراهم نیست و قیمتهای کنونی سامانه نیما میتواند بهعنوان ارزش تعادلی دلار درنظر گرفته شود. از سمت مقامات دولتی و بانک مرکزی نیز نشانهای از تمایل به تقویت قابل ملاحظه ریال با توجه به ضرورت حفظ قدرت رقابتپذیری اقتصاد به چشم نمیخورد.
به این ترتیب با فرض عدم تاثیر پذیری معنادار نرخ سامانه نیما از تحولات مذاکراتی، میتوان گفت بازار سهام در موقعیت امنی از محل نوسانات ارزی در سناریوی رفع تحریمها قرار دارد. این در حالی است که بازارهای رقیب شامل مسکن، سکه طلا، خودرو و. همگی با نرخهای ارز بالاتر از قیمت آزاد هماهنگ شدند و آسیبپذیری به مراتب بیشتری در شرایط مشابه خواهند داشت.
ورود انضباط پولی به مرحله دشوار
انتشار آمار رسمی از متغیرهای پولی چهار ماه سال نشان میدهد به لطف افزایش درآمدهای دولت و اعمال نظارت بیشتر بر رشد ترازنامه بانکها، سیاست پولی تحت انضباط نسبی قرار گرفته است. بر این اساس، رشد پایه پولی بهعنوان هسته داغ و موتور تولید نقدینگی از ۶. ۴۲ درصد در پایان تیر سال ۱۴۰۰ به ۲. ۲۶ درصد در دوازده ماه بعد رسیده است.
رشد نقدینگی هم با شیب ملایم در حال کاهش است و مطالعه جزئیات تسهیلات بانکهای بورسی گویای آن است رشد ترازنامه بانکها نیز از ابتدای سال در سطح میانگین ۲ درصد (ماهانه) کنترل شده است. با این حال مطالعه جزئیات گزارش پولی تیرماه حاکی از آن است عمده بار رشد پایه پولی (بهمیزان ۳۱هزارمیلیارد تومان) بر دوش اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی افتاده و یک رکورد ماهانه را ثبت کرده است.
بهنظر میرسد با اجرای اقدامات انضباطی و کنترلی از سوی بانک مرکزی، کسری نقدینگی بانکها و استقراض از بانک مرکزی رو به افزایش است. بر این اساس کاهش بیشتر نرخ رشد پایه پولی و نقدینگی از سطوح کنونی با چالش مواجه است. در همین راستا، معاون بانک مرکزی از هدفگذاری رشد ۳۰ تا ۳۵درصدی نقدینگی برای سالجاری خبر داده که بهرغم پیگیری سیاستهای انضباطی از سوی بانک مرکزی، آهنگ رشد متغیرهای پولی احتمالا در محدوده فعلی قابل تثبیت است. وضعیتی که بهمعنای تداوم تاثیرپذیری بازارهای دارایی از تولید نقدینگی جدید با شیب بیشتر از متوسط بلند مدت (رشد ۲۵درصدی در سال) خواهد بود.
هراس بازارها از تصمیم فدرال رزرو
یکی از حوزههای موثر بر سودآوری دو سوم از شرکتهای بورس تهران (به لحاظ ارزش بازار)، تحولات قیمت جهانی کالا و مواد خام موسوم به کامودیتی تحرک در سمت تقاضای بورس است. مطالعات تاریخی نشان میدهد همبستگی معکوس و معناداری بین ارزش جهانی دلار و قیمت کامودیتیها برقرار است. در همین راستا، بدترین شرایط برای بازار کالایی موقعیتی است که تقویت دلار و افزایش بهره اوراقبدهی آمریکایی بطور همزمان روی میدهند.
این وضعیتی است که در سال ۲۰۲۲ حکمفرما شده است. چراکه فدرال رزرو اجرای شدیدترین برنامه انقباض اعتباری در چهار دهه گذشته را از طریق افزایش بهره کوتاهمدت و کاهش ابعاد ترازنامه (فروش اوراقبدهی) پیگیری میکند. این رویکرد موجبشده کل بازارهای ریسکپذیر از جمله سهام و کالاها بهجز بخش انرژی که با اختلال عرضه ناشی از جنگ اوکراین روبرو است، تحتفشار عرضه و کاهش قیمت قرار گیرند.
در روزهای گذشته، نشست مهم سالانه مقامات بلندپایه بانک مرکزی در آمریکا برگزار شد که با سخنرانی پاول رئیس این نهاد مصادف بود. پیشتر انتظار میرفت با توجه به فروکشکردن تورم در ماههای اخیر، سیگنال انبساطی مبنیبر احتمال توقف برنامه انقباضی صادر شود. در کمال شگفتی اما این اتفاق نهتنها نیفتاد بلکه با قاطعیت زیاد بر ادامه اجرای سیاست افزایش بهره تا زمان کاهش قابلملاحظه تورم به سمت هدف ۲درصد در سال پافشاری کرد.
واکنش بازارها به این اظهارات منفی بود و نرخ داراییهای مالی با یک شوک نزولی جدید مواجه شدند. فارغ از نوسانات کوتاهمدت، آنچه از سخنان پاول میتوان استنباط کرد ادامه اجرای سیاست انقباضی در حوزه پولی دلار از محل بالابردن نرخ سود و عدم تزریق نقدینگی جدید است که نتیجه طبیعی آن سنگینتر شدن سایه رکود و احتمال سقوط بیشتر قیمت داراییهای ریسکپذیر از جمله کامودیتی و مواد خام خواهد بود.
۵ الگوی قیمتی قدرتمند در تحلیل تکنیکال
شناخت الگوهای قیمتی یکی از اولین مفاهیمی است، که معامله گران فنی از همان ابتدای شروع به کار در بازار سهام با آن مأنوس میشوند.الگوهای نموداری، بخش مهمی از تحلیل تکنیکال کلاسیک هستند و معاملهگرانی که با استفاده از نمودار به خرید و فروش سهام میپردازند، باید با این الگوها آشنایی داشته باشند.یکی از بارزترین ویژگیهای ابزار تحلیل تکنیکال، قابلیت تکرارپذیری آنهاست، به گونهای که به راحتی میتوان در هر نمودار و هر تایم فریم، آنها را مشاهده نمود. الگوهای قیمتی میتوانند به عنوان سیگنالی برای ورود، ابزار تایید و یا به منظور پیشبینی جهت و میزان تحرکات قیمتی بازار، مورد استفاده قرار گیرند. در این مقاله بر اساس محبوبیت و میزان کارایی، ۵ مورد از قدرتمندترین الگوهای نموداری را با ذکر جزئیات مهم توضیح خواهیم داد.این الگوها به ترتیب عبارتاند از:
سر و شانه، مستطیل، کف و سقف دوقلو، کف و سقف سهقلو و پرچم.تشخیص این الگوها در نمودار، کمک میکند تا بازار را بهتر درک کرده و نسبت به حرکات قیمت در آینده، ذهنیت داشته باشیم. به طور کلی الگوهای قیمتی به دودسته ادامهدهنده و بازگشتی تقسیم میشوند که الگوهای سر و شانه، سقف و کف دوقلو و سهقلو جزء بازگشتیها و پرچم و مستطیل در دسته الگوهای ادامهدهنده قرار میگیرند. طبق بررسیهای انجامشده از بین موارد مذکور، الگوی سر و شانه از منظر بسیاری از معامله گران، پرکاربردترین الگوی نموداری است. شناخت صحیح و درک عمیق این الگوها، منجر به این میشود که در معاملهگری به دید وسیعتری دستیابید، که همین توانایی میتواند مسبب رشد سرمایه و موفقیت در بلندمدت باشد.
نکات عمومی مربوط به الگوهای قیمتی
- حین تشکیل یک الگوی نموداری، تغییر حجم معاملات یک ابزار کمکی برای تایید صحت و قدرت الگو است.
- هرکدام از الگوهای قیمتی بر اساس ماهیتشان، یک هدف نموداری از پیشتعیین شده تحرک در سمت تقاضای بورس دارند. میزانتحقق این انتظارات، کاملاً به روند بازار بستگی دارد.
- هر چه شکلگیری یک الگو مدتزمان بیشتری طول بکشد، انتظار میرود که حرکات قیمتی بزرگتری در پیش باشد.
- بسیاری از الگوهای نموداری ازلحاظ جزئیات شباهت زیادی به یکدیگر دارند. از اینرو به منظور تمیز دادن آنها از یکدیگر، باید به عواملی نظیر شکستهای قیمتی، تغییر حجم معاملات و…، دقت کنیم.
- یکی از بهترین روشهای تشخیص شکست، افزایش حجم معاملات حین خروج قیمت از نواحی حمایت یا مقاومت است. هنگام استفاده از الگوهای قیمتی، همواره این نکته را در نظر داشته باشید.
- برخی صاحبنظران معتقدند به منظور اینکه الگوهای نموداری از قدرت بیشتری برخوردار باشند، باید در طول تشکیل الگو، حجم معاملات در نقاط کف و سقف به ترتیب از سمت چپ به راست نمودار کاهشیافته و در نقطه شکست، شاهد افزایش حجم معاملات باشیم.
۱- الگوی سر و شانه
تقریباً میتوان گفت محبوبترین و معتبرترین الگوی نموداری بازگشتی در تحلیل تکنیکال است، که کارایی آن به مرور زمان و در شرایط مختلفی اثباتشده است. تشکیل این الگو میتواند موجب وقوع یک نقطه عطف خیلی مهم یا یک اصلاح قیمت کوتاهمدت و معمولی باشد. بر اساس نمودار، الگوی سر و شانه کلاسیک یک سیگنال نزولی و سر و شانه معکوس نشانهای از احتمال وقوع روند صعودی است. به لحاظ هندسی، الگوی سر و شانه کلاسیک از شکلگیری سه قله به صورت متوالی تشکیل میشود که، دومین قله (سر) نسبت به سایرین (شانهها) بلندتر بوده و درنهایت طرحی شبیه به سر و شانههای انسان در نمودار به وجود میآید. درصورتی که چنین آرایشی به وسیله درهها شکل بگیرد، الگوی سر و شانه معکوس خواهیم داشت. این الگو معمولاً پس از یکروند قوی رخ میدهد و برحسب شرایط بازار، میتواند نشانهای از تغییر تمایلات جمعی و پتانسیل یک بازگشت قیمتی قریبالوقوع باشد.
تحلیل دقیق جریان عرضه و تقاضای حاکم بر روند شکلگیری الگوی سر و شانه در حالت کلاسیک نشاندهنده این است که در ابتدا خریداران بر بازار تسلط داشته و قیمت را تا سطح مشخصی افزایش دادهاند، سپس تعدادی از فروشندگان باعرضه سهام خود موجب کاهش قیمتها شده و اولین قله در نمودار تشکیل میشود. در ادامه با توجه به اینکه هنوز خریداران امید به صعود قیمت دارند، با افزایش حجم سفارشات خرید و عقبنشینی فروشندگان، بازار دوباره شروع به رشد خواهد نمود. این بار به دلیل تقویت انتظارات مثبت در میان معامله گران و با استناد به اتمام اصلاح قیمتی و آغاز موج جدید صعودی، جریان ورودی پول تقویتشده و سطح مقاومتی پیش رو (قله قبلی) نیز درهم شکسته و قیمت نقطه بالای جدیدی در نمودار ثبت میکند. سپس با توجه به صعود قیمتها، برخی خریداران قبلی به منظور محافظت از سود، اقدام به فروش نموده و در همین حین با اضافه شدن سایر فروشندگان، قیمت کاهشیافته و به سطح حمایتی (قله یا مقاومت قبلی که بر اساس قانون تبدیل سطوح تبدیل به حمایتشده) پیش روی خود میرسد که با افزایش فشار فروش این سطح نیز شکسته شده و درنهایت با شکلگیری یک موج سنگین نزولی قیمت تا حوالی دره اول سقوط میکند. در این مرحله دوباره تعدادی از خریداران سمج با سفارشات خرید خود موجب صعود قیمتها میشوند، با این تفاوت که اینروند صعودی دوامی نداشته و پس از صعود تا حدود قله اول، فروشندگان برای سومین باربر بازار مسلط شده و با فروشهای خود موجب شکلگیری یکروند نزولی قوی میشوند. کاهش قیمت حتی با رسیدن به خط روند حمایتی ناشی از اتصال دودره قبلی که خط گردن نامیده میشود نیز متوقف نشده و پس از شکست این سطح با حجم معاملات سنگین، روند نزولی قوی آغاز میشود. ازلحاظ روانشناسی این الگو بیانگر سه بار تلاش نافرجام خریداران در راستای ادامه روند صعودی است که، درنهایت با شکست رو به پایین خط گردن الگو، سیگنال قوی نزولی نمایان میشود. هدف قیمتی این الگو، حداقل به اندازه فاصله قله دوم تا خط گردن است. الگوی سر و شانه معکوس، دقیقاً یک تصویر آیینهای از حالت کلاسیک است، که بر اساس نحوه شکلگیری درهها قابلتشخیص میباشد. تفاوت در این است که برخلاف حالت کلاسیک، تشکیل این الگو تداعیکننده یک سیگنال صعودی است.
۲- الگوی سقف و کف دوقلو
یکی از پرتکرارترین الگوهای بازگشتی نموداری است. به همین جهت باید در مواقع خاص یا به همراه سایر ابزارهای تحلیلی استفاده شود، تا خطاهای احتمالی آن تا حد زیادی کاهش یابد. بهترین عملکرد این الگو، پس از حرکات شدید و طولانیمدت قیمت است. سقف دوقلو یک سیگنال نزولی و الگوی کف دوقلو نشانهای از احتمال صعود بازار است. ازلحاظ نموداری این الگو نشاندهنده دو بار تلاش نافرجام قیمت برای ادامه حرکت اصلی است، که درنهایت با تشکیل آن انتظار میرود روند غالب تغییریافته و بازار در جهت دیگری به مسیر خود ادامه دهد. الگوی کف دوقلو ازلحاظ تئوریک نشاندهنده این است که، پس از یکروند قوی نزولی سرانجام خریداران با غلبه بر فروشندگان توانستهاند، روند بازار را به صعودی تغییر دهند. اولین فاز افزایشی پس از یکروند نزولی قوی رخ میدهد، که درنهایت با تسلط دوباره فروشندگان، بازار افت میکند. نتیجه این فعل و انفعالات تشکیل اولین دره و قله است. با نزدیک شدن به سطح حمایتی ناشی از تشکیل دره اول، دوباره خریداران دست به کار شده و قیمت تا محدوده سقف قبلی افزایش مییابد. در این مرحله با توجه به تشکیل دودره پیاپی و درنتیجه آن، وجود یک سطح حمایتی قوی، حجم معاملات به طرز قابلتوجهی افزایشیافته و با شکست ناحیه مقاومتی قله اول، تغییر روند و سیگنال صعودی تایید میشود. در سقف دوقلو، دقیقاً شرایط تشکیل الگو بالعکس حالت مذکور بوده و خاصیت آن کاهش قیمتهاست. حداقل هدف تکنیکالی این الگوی نموداری در هر دو نوع سقف و کف، به اندازه فاصله بین قله و درهها از نقطه شکست است.
۳- الگوی سقف و کف سهقلو
درصورتی که الگوی دوقلو در شکست سطوح قیمتی ناتوان باشد و فعل و انفعلات میان خریداران و فروشندگان دوباره به همان صورت تکرار شوند، الگوی نموداری مشاهدهشده را کف و سقف سهقلو مینامند. معمولاً تشکیل این الگو در نمودار، نشانه بالقوهای از احتمال تغییر روند بازار است. ازآنجا که این الگو در ابتدا کف و سقف دوقلو بوده است، پس ازلحاظ روانشناسی و خواص تکنیکالی شباهت بسیاری به آن داشته و الگوی بازگشتی محسوب میشود. فلسفه روانی این الگو، گویای سه بار تلاش ناموفق گروهی از معامله گران در راستای ادامه روند غالب بازار است. ازآنجا که تشکیل الگوی سهقلو زمان بیشتری طول میکشد، به همین دلیل میتوان استنباط نمود که، سیگنال قدرتمندتری صادر کرده و درنتیجه قیمت در جهت شکست الگو، حرکت بیشتری داشته باشد. بهطور مثال در الگوی کف سهقلو، پس از اینکه فروشندگان ناتوانی قیمت در شکست قله اول را مشاهده کنند، به این نتیجه میرسند که توان صعودی بازار کاملاً تخلیهشده و باید منتظر ادامه روند نزولی باشند. اما در ادامه و با رسیدن به سطح حمایتی، دوباره خریداران با ورود پول هوشمند به بازار موجب افزایش قیمتها میشوند و اما این بار در آستانه مقاومت سخت ناشی از قلهها، با ورود خریداران جدید و افزایش قابلملاحظه حجم معاملات در نقطه شکست، الگو تایید و روند جدیدی در نمودار شکل میگیرد. بارزترین نکته هنگام شکست نواحی نموداری این است که، بسیاری از فروشندگان با مشاهده حجم معاملات هنگام عبور از سطوح و زمان طولانی شکلگیری الگو، در صف خریداران قرار میگیرند. همانند الگوی قبل، پس از شکست انتظار میرود که، حداقل به اندازه فاصله کف و سقف الگو در نمودار، نوسان قیمتی داشته باشیم.
۴- الگوی پرچم
اولین نوع از الگوهای ادامهدهنده که به معرفی آنها میپردازیم، الگوی پرچم است. این الگو اغلب در مواقع اصلاحی پس از شکلگیری یکروند قوی در بازار به وقوع میپیوندد. تشکیل الگوی پرچم پس از یکروند پرقدرت، اصطلاحاً موجب استراحت و تجدیدقوای بازار به منظور ادامه روند اصلی میشود. با توجه به ماهیت نموداری الگوی پرچم باید توجه داشت، فقط در مواقعی که روند مشخص و قابلاطمینانی داشته باشیم، میتوان به آن استناد کرد و استفاده از این الگو در بازارهای خنثی و بدون روند به هیچوجه توصیه نمیشود. بر اساس شکل نموداری، الگوی پرچم یک حرکت شارپ صعودی یا نزولی است که توسط یک سری حرکات اصلاحی کوچک بهصورت کانالهای افقی، مورب و یا کنج، متوقفشده و پس از مدت کوتاهی، بازار دوباره به روند اصلی خود ادامه میدهد. هر چه فاز اصلاحی مدتزمان بیشتری طول کشیده و به سمت کنج سوق پیدا کند، انتظار میرود پس از شکست، حرکات قیمتی بزرگتری داشته باشیم. برعکس الگوهای بازگشتی، تشکیل پرچم صعودی، یک نشانه از افزایش دوباره قیمت و تشکیل پرچم نزولی از ادامه روند نزولی خبر میدهد. پس از شکست و تایید آن به وسیله حجم سنگین معاملات، انتظار داریم بازار حداقل به اندازه پایه پرچم، یعنی ابتدای شروع حرکت تا اولین قله یا دره تشکیلشده، تحرک قیمتی داشته باشد.
۵- الگوی مستطیل
الگوی مستطیل را میتوان نوعی پرچم دانست. اما باید میان آنها تمایز قائل شویم، زیرا ازلحاظ کارایی تفاوت بسیاری دارند. بهطور کلی این الگو نیز از نوع ادامهدهنده روند بوده و حرکتی خنثی مابین تحرکات اصلی یکروند پرقدرت محسوب میشود. زمانی که روند مشخصی قابلملاحظه باشد، در صورت مشاهده الگوی مستطیل در نمودار، میتوان بر مبنای آن تصمیمگیری نمود. ولی همانند الگوی پرچم در سایر مواقع که جهت بازار واضح نیست، کاربردی ندارد. از طرفی مستطیل به الگوهای سقف و کف چند قلو شباهت بسیاری دارد. زیرا در تمامی این اشکال نموداری، قیمت پس از حرکت در جهتی مشخص، برای مدتی در محدوده کوچکی بین حمایت و مقاومتهای افقی نوسان میکند. تشخیص دقیق این الگوها به وسیله جهت و شرایط شکست قیمت امکانپذیر است. محدوده نوسانی، محل تقابل خریداران و فروشندگان است که نتیجه آن، مسیر آتی بازار را مشخص میکند. همانند الگوی پرچم، شکست سقف مستطیل پس از یکروند صعودی یک سیگنال افزایشی بوده و شکست کف الگو نشانه ادامه روند نزولی است.حداقل هدف قیمتی این الگو، ارتفاع مستطیل یعنی فاصله بین سقف و کفهای محدوده نوسانات است.
دیدگاه شما