تنها در آنچه میفهمید سرمایهگذاری کنید!
گروه بورس- در ادامه مجموعه مقالات مرتبط با موقعیتیابی و موقعیتشناسی سهامداران در بازار سرمایه و دیگر بازارهای مالی که پنجشنبهها در همین صفحه به چاپ میرسد، به بررسی درک موقعیتها در بازار و اهمیت این مقوله آن میپردازیم.
روانشناسی بازار سهام
تنها در آنچه میفهمید سرمایهگذاری کنید!
در بازار، گفتن «نه» یا «بله» به موقع به هر فرصت سرمایهگذاری یک امر کلیدی به شمار میرود.
وارنبافت در این زمینه میگوید: «اگر کاری را درک نمیکنید، انجامش ندهید.» یکی دیگر از متخصصان روانشناسی بازار سهام هم میگوید که «در بازار همواره بدانید که نمیدانید!» کتاب اصل 23 موفقیت وارن بافت درباره این موضوع نوشته است: یکبار وارن بافت از یکی دوستانش به نام اندرو سوالات مورد علاقه خود را پرسید: «سرمایه تو در حال حاضر چقدر متفاوت میشد اگر هیچگونه سرمایهگذاری انجام نمیدادی و در عوض تمام پول خود را در بانک سپردهگذاری میکردی و اجازه میدادی تا سود آن انباشته شود؟»
پاسخ داد: «خیلی بدتر میشد.» این جواب او را متحیر کرد، زیرا میدانست که او در سه، چهار سال گذشته پولهای خود را در بازار سهام از دست داده است. دارایی اندرو از دو منبع به دست آمده بود: شرکتهای گوناگونی که پایهگذاری کرده بود و مستغلات و املاک. بنابراین، از او پرسیدم: «اگر تنها در حیطه تجارت خود یا مستغلات سرمایهگذاری کرده بودی، سرمایه تو در حال حاضر چه تفاوتی داشت؟»
بیدرنگ پاسخ داد: «خیلی بهتر میشد.» بر این اساس توصیه میشود که از سرمایهگذاری در بخشهایی که با معیارهایتان سازگار نیست، اجتناب کنید. سرمایهگذار خبره در این زمینه از سرمایهگذاری در بخشهایی که با معیارهایش سازگار نیست، اجتناب میکند و میتواند به آسانی به هر چیز دیگری «نه» بگوید.
در حالی که سرمایهگذار بازنده هیچ معیاری ندارد، یا معیارهای دیگران را اتخاذ میکند و در واقع نمیتواند به طمع خود، «نه» بگوید.
«نه» گفتن را یاد بگیرید
در مورد مستغلات اندرو میدانست که چه کار میکند. او قانون سادهای داشت: یک درصد سود در ماه و یا انصراف. اما اندرو نیز دچار اشتباه همگان شد. او فکر کرد به این خاطر که در زمینه مستغلات موفق بوده پس میتواند در هر بازار سرمایهگذاری نیز موفق باشد. اگرچه او معیارهای خود را در زمینه سرمایهگذاری مسکن به وضوح تعریف کرده بود، اما به این مساله پی نبرده بود که کلید موفقیت در سرمایهگذاری سهام نیز، داشتن معیار مشخص است. او مدت چهار سال خود را فریب داد، تا اینکه ضررهای سرسامآور او را وادار کرد تا بپذیرد که بازار سهام را به هیچ وجه درک نکرده است. او تنها پس از شروع مجدد راه از کودکستان سرمایهگذاری، کسب منفعت از طریق سهام را آغاز کرد.
هنگامی که به عرصهای ناآشنا وارد میشوید، صرف نظر از دانش و مهارتهایتان شما در شرایط عدم مهارت ناخودآگاه قرار دارید. واقعیت این است که روشهای ذهنی که اساس موفقیت در یک زمینه هستند، میتوانند باعث شکست شما در زمینه دیگری شوند!
اگر شما بازیکن تنیس خوبی هستید پس مجموعهای از روشهای صحیح در مورد در دست گرفتن و چرخاندن راکت تنیس، سرو زدن و برگرداندن ضربه و غیره را فراگرفتهاید. لحظهای که شما وارد زمین اسکواش، راکت بال یا بدمینتون میشوید، تقریبا تمام این روشها سر راه شما قرار میگیرند. شما باید روشهای خوب تنیس را از یاد برده و عادات کاملا جدیدی برای هر کدام از این بازیهای به ظاهر مشابه و در واقع متفاوت را فرا گیرید. «اندرو» فلسفه سرمایهگذاری سنجیده و روشنی نداشت. او نتوانسته بود آنچه درک میکند و آنچه درک نمیکند را برای خود مشخص کند. او حوزه مهارت خود را نیز مشخص نکرده بود. بنابراین او نمیدانست که چه زمانی پاسخ مثبت دهد و چه زمانی «نه» بگوید. وارن بافت اینچنین میگوید: «آنچه برای فلسفه سرمایهگذاری اغلب مردم در سرمایهگذاری حائز اهمیت است، میزان آگاهی آنها نیست، بلکه آنان باید واقع گرایانه آنچه را که نمیدانند مشخص کنند.»سرمایهگذار خبره در مورد آنچه درک میکند و آنچه درک نمیکند کاملا آگاه است، بنابراین زمانی که قادر به درک یک سرمایهگذاری نیست، به راحتی آن را رد میکند. بیعلاقه بودن سرمایهگذار خبره نسبت به یک سرمایهگذاری، با رفتار سرمایهگذار متوسطی که احساساتش بر قضاوتش تاثیر میگذارد، کاملا در تضاد است.
همیشه مرغ همسایه غاز است
سرمایهگذارانی که درباره فلسفه سرمایهگذاری، از ثبات ذهنی برخوردار نیستند، اغلب سرمایهگذاریها را برخلاف قضاوتهای صحیح خود انجام میدهند. این امر همواره در شرایط شیدایی بازار همچون دوره رونق شرکتهای کامپیوتری و اینترنتی رخ میدهد.
هنگامی که چنین رونقهایی در مراحل اولیه هستند، اغلب سرمایهگذاران مردد هستند. آنها میگویند شرکتهایی از قبیل Amazon.com که زیانهای بسیاری داشتهاند، ارزش سرمایهگذاری را ندارند. برخی از سرمایهگذاران حتی سهام خود در چنین شرکتهایی را کاهش دادند که بعدها باعث پشیمانی آنها شد.
با افزایش شور و جنون علاقهمندان به سهام تکنولوژی، «سود اهمیت ندارد» شعار سرمایهگذاری شد و ارزشگذاری به موضوعی نامربوط و بیفایده تبدیل شد. ارزش شرکتهای اینترنتی همچنان بالا میرفت در حالی که ارزش سهام اقتصاد کهن محبوبیت خود را از دست داده بود. این امر سرمایهگذاران مردد را گیج کرده بود. آنها از دور شاهد مواردی از قبیل افزایش قیمتها و کسب سود بودند که با هر قانون سرمایهگذاری، که آنها در گذشته با موفقیت به کار گرفته بودند، مغایرت داشت. آنها قادر به درک اتفاقات در حال وقوع نبودند، بنابراین به باورهای سرمایهگذاری خود شک کردند و اعتماد به نفس خود را از دست دادند و یکی پس از دیگری تسلیم شدند و به خریداران سهام گران تکنولوژی پیوستند. در پایان این دوران شیدایی بازار، تنها دگراندیشان واقعی (سرمایهگذارانی مانند بافت با فلسفهای استوار که متعلق به خودشان بود) از خطر دور ماندند.
در نتیجه متاسفانه باید گفت کسانی کهتردید میکنند، همواره در میان بزرگترین بازندهها در یک تحول اقتصادی هستند. آنها تا اواخر دگرگونی بازار، استقامت کردند و درست پیش ازترکیدن حباب، سهام خریدند و هستی خود را بر باد دادند.
این مثال، نمونهای فوقالعاده از این باور است که میگوید: «مرغ همسایه غازه است.» سرمایهگذارانی که میبینند دیگران در حال پول درآوردن هستند و آنها از این کار عاجزند، اغلب تسلیمتردید خود میشوند و سراب را دنبال میکنند. دیگران مانند اندرو، مهارت و دانش خود را دست کم میگیرند و به دنبال رسیدن به موفقیت به جای دیگری میروند، در حالی که نمیدانند خودشان در مسیر موفقیت قرار دارند.
این موضوع را با وارن بافت مقایسه کنید، کسی که در اوج بازار رو بهترقی سال ١٩۶٩، شرکت بافت را تعطیل کرد و به سرمایهگذارانش نوشت:
«من با فضای این بازار آشنا نیستم و نمیخواهم سابقه درخشانم را با انجام عملی که آن را درک نمیکنم از بین ببرم، بنابراین میتوانم مانند یک قهرمان از میدان خارج شوم.»
سرنوشت کسی که میگفت تحلیل بیفایده است!
اعتقاد داشتن به اینکه شما میدانید چه کاری انجام میدهید (در حالی که نمیدانید) از تسلیم شدن در برابر وسوسهها و سرمایهگذاری در زمینهای که آگاهی ندارید، بسیار بدتر است. این درست شبیه راننده نوجوانی است که حتی قبل از اینکه گواهینامهاش را گرفته باشد، معتقد است که رانندگی مثل آب خوردن آسان است. بر خلاف آنچه که او فکر میکند، او در شرایط عدم مهارت ناخودآگاه قرار دارد. در سال ١٩٩۸ یکی از دوستانم به نام استوارت با مبلغ 400 هزار دلار شروع به خرید سهام شرکتهایی از قبیل: Amazon.com ، AOL ،Yahoo! ، eBay و Cisco System نمود. تا پایان سال ١٩٩٩ ارزش حساب او به ٢ میلیون دلار افزایش یافت!
هر وقت با استوارت حرف میزدم، غیر ممکن بود بتوانم عقایدش را نسبت به اسطوره رشد شرکتهای تکنولوژی متزلزل کنم. او بارها به من گفت: «وارن بافت از واقعیتها دور شده است.» با رشد سودش، اعتقاد او به اینکه دقیقا میداند چه کاری انجام میدهد، قویتر و قویتر میشد.
با این وجود با شروع سال ٢٠٠٠، او عصبی شد. استوارت سود کمی بدست آورد و به خاطر جلوگیری از زیان مقداری از سهامش را کاهش داد که البته کافی نبود.
در پایان سال، ارزش کل سهامش به 600 هزار دلار سقوط کرد؛ او هنوز 200 هزار دلار حاشیه سود داشت. متاسفانه سقوط سهام، نظر او را که اعتقاد داشت آینده سهام شرکتهای اینترنتی درخشان است، تغییر نداد. بهرغم توصیه همگان او مبلغ 400 هزار دلار دیگر از دست داد. در حال حاضر با سهامی به ارزش 200 هزار دلار، بهتر است که از استوارت چیزی درباره سرمایهگذاری در بورس نپرسیم.
خود فریبی استوارت درباره این که او در زمینه سهام شرکتهای اینترنتی خبره است باعث شد تا پسانداز 400 هزار دلاری او به 200 هزار دلار برسد، بنابراین اولین قانون سرمایهگذاری را زیر پا گذاشت: «هرگز پول از دست ندهید.»
این دقیقا همان دلیلی است که باعث میشود سرمایهگذار خبره همواره به سرمایهگذاریهایی که از آنها اطلاعی ندارد، «نه» بگوید. وی با به خطر انداختن سرمایهاش از طریق فعالیت در خارج از حوزه مهارتهایش، اساس موفقیت سرمایهگذاری یعنی «حفاظت از سرمایه» را به مخاطره انداخت.
حوزه مهارت خود را مشخص کنید
سرمایهگذار خبره نسبت به سرمایهگذاریهایی که اطلاعی از آنها ندارد، بیاعتناست؛ چون از محدودیتهای خود آگاه است. و این آگاهی از محدودیتها از آنجا ناشی میشود که او حوزه مهارت خود را مشخص کرده است.
او همچنین به خود ثابت کرده است که تا زمانی که در این محدوده باقی بماند، میتواند به آسانی کسب درآمد کند. ممکن است خارج از این محدوده شرایط بهتری وجود داشته باشد، اما او علاقهای نشان نمیدهد. روش اثبات شده او در سرمایهگذاری با شخصیت او مطابقت دارد. انجام کاری دیگر درست مانند پوشیدن لباسی است که اندازه او نباشد.
پوشیدن کت و شلواری با مارک آرمانی که خیلی بزرگ یا خیلی کوچک باشد از پوشیدن کت و شلوار ارزان قیمتی که اندازهاش مناسب باشد، بدتر است. بافت و شوارتز حوزه مهارت خود را در سرمایهگذاری مشخص کردهاند. آنها فقط سهامی را میخرند که سوددهی آن را درک میکنند و با معیارهای سرمایهگذاری آنها سازگار است.
موضوع مهم دیگری که باید به آن توجه کرد این است که آیا ممکن است در زمینهای که شما را مسحور کرده، کسب درآمد کرد. به عنوان مثال، من همیشه مجذوب خطوط هوایی بودم. اما تنها با وجود یک یا دو استثنا، صنعت خطوط هوایی، سیاه چاله سرمایهگذاری است که نیازمند سرمایه بیپایانی است که معمولا به ورشکستگی منتهی میگردد.
تنها با مشخص کردن حوزه مهارت و معیارهای دقیق سرمایهگذاری همچون افراد خبره، شما میتوانید به انتظار موفقیت در بورس باشید. تنها در این صورت است که دور شدن از فرصتهای سرمایهگذاری که با معیارهایتان سازگار نیست، آسان خواهد بود و دیگر پولی از دست نمیدهید و شروع به کسب درآمد میکنید. در غیر این صورت اگر نتوانید قاطعانه به فرصتهای رنگارنگ سرمایهگذاری که آنها را نمیشناسید «نه» بگویید، منتظر از دست رفتن سرمایه خود باشید.
هودل (HODL) کردن چیست؟ محبوبترین استراتژی سرمایه گذاری رمزارزها!
در این مقاله قصد داریم یکی از پرکاربردترین و جالبترین اصطلاحات دنیای کریپتوکارنسی یا همان ارزهای دیجیتال را به شما معرفی کنیم. اگر تازه به این حوزه وارد شدید یا حتی مدتی هست که در حال فعالیت هستید، حتما کلمه هودل (HODL) به گوشتان خورده است و ممکن است به دنبال پیدا کردن معنی این کلمه رفته باشید. در این مقاله به پاسخ این سوالات میپردازیم: هودل چیست؟ منشاء این اصلاح کجاست؟ چه زمانی به هولد ارز دیجیتال بپردازیم؟ برای Hodl کردن، کریپتوی خود را در کجا نگه داریم؟ چه رمز ارزی را نگهداری کنیم و چگونه به یک هودلر تبدیل شویم؟ با ما همراه باشید.
هودل چیست؟
هودل (HODL) کردن از همان کلمه انگلیسی HOLD به معنای نگه داشتن میآید و در دنیای ارزهای دیجیتال به معنی نگه داشتن بیت کوین به جای فروختن آن است؛ البته این اصطلاح امروزه فقط برای بیتکوین استفاده نمیشود و تبدیل به یک اصطلاح برای نگه داشتن تمام ارزهای بازار شده است. کاربران معمولا در شرایط نوسانات شدید بازار یا ریزش قیمتها به یکدیگر پیشنهاد میکنند که هودل کنند و اسیر ترس نشوند.
به تازگی هودلر (HODLER) نیز کاربرد زیادی پیدا کرده و بسیاری از افراد که قصد سرمایهگذاری بلندمدت دارند و به دنبال خرید و فروش لحظهای (ترید) نیستند، خود را هودلر معرفی میکنند.
این مفهوم شروع به چرخیدن در بین جامعه بیت کوین کرد و تا امروز تقریبا یک اصطلاح همهگیر در تمام دنیا شده است و همه علاقهمندان به کریپتو در هر جایی از دنیا از این اصطلاح استفاده میکنند. حتی با سرچ کردن در گوگل نیز می توانید مقاله ویکی پدیا HODL را پیدا کنید که این موضوع نیز از اهمیت و جستجوی زیاد کاربران نشات میگیرد.
اصطلاح HODL از کجا به وجود آمد؟
وبسایت بیت کوین تاک که بزرگترین و قدیمیترین بستر برای ارتباط کاربران این حوزه با یکدیگر است، افراد زیادی را دور هم جمع میکند و اطلاعات زیادی را در دسترس کاربران قرار میدهد. در سال ۲۰۱۳ یکی از کاربران با نام GameKyuubi، پستی با عنوان «I AM HODLING» گذاشت و در توضیحات نوشت که اشتباه تایپی انجام داده و عمدا آن را اصلاح نکرده است. او به همه پیشنهاد داد که از ترید کردن دوری کنند و بیت کوینهای خودشان را نگه دارند؛ چرا که نگه داشتن بیتکوین برای زمان طولانی سودآور خواهد بود و با فروختن آنها چیزی نصیبتان نخواهد شد. در آن زمان و در ژانویه ۲۰۱۳ قیمت بیت کوین ۱۵ دلار بود و ۱۱ ماه بعد در ابتدای ماه دسامبر همان سال، به ۱۱۰۰ دلار رسید.
صرف نظر از نوسانات کوتاهمدت، نوسانات بلندمدت BTC از منطق حرکات کوتاهمدت تبعیت نمیکند. قیمت بزرگترین ارز دیجیتال از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، حدود ۵۲۰۰۰ درصد رشد کرد و سپس بیش از ۸۰ درصد ریزش کرد؛ البته پس از این ریزش وحشتناک نیز قیمت ۱۷ برابر قیمت سال ۲۰۱۱ بود. بنابراین هودلرها در هنگام پیشبینی بازار نوسانات بازار را نادیده میگیرند. آنها تنها به هولد ارز دیجیتال میپردازند که به آنها کمک میکند تا از دو اشتباه عظیم اجتناب کنند؛ FOMO (ترس از دست دادن فرصت)، که باعث میشود تا در قیمت بالا خرید کنند و FUD (ترس،عدم اطمینان و تردید) که باعث فروش در قیمت پایین میشود.
برای ماکسیمالیستها بیت کوین (کسانی که تنها بیتکوین را قبول دارند و جزو اولین سرمایهگذاران آن هستند)، هودل کردن بیش از یک استراتژی برای جلوگیری از فومو و فاد و دیگر احساسات منفی معنی میشود؛ ماکسیمالیستها اعتقاد دارند پادشاه رمز ارزها بالاخره جای ارزهای فیات را میگیرد و آینده اقتصاد دنیا را دگرگون میکند. بنابراین آنها نرخ تبدیل پول فیات به ارزهای رمزنگاری شده را بیربط میدانند.
اصطلاح HODL برخی اوقات Hold on For Dear Life به معنی “برای زندگی عزیز ادامه بده، صبر کن یا نگهدار” ترجمه میشود که به طور دقیق مفهوم این اصطلاح را میرساند.
چه موقع باید به هولد ارز دیجیتال بپردازیم؟
تصمیمگیری برای هودل رمز ارزها با شماست و شما باید تحقیقات خود را انجام دهید، فرایندهای لازم را طی کنید و بعد تصمیم بگیرید. برخی سرمایهگذاران استراتژی هودل را انتخاب میکنند؛ یعنی رمز ارز مورد نظر خود را میخرند و تا ماهها یا حتی سالها آن را نمیفروشند.
با این که این استراتژی برای کسانی که به افزایش قیمت بیت کوین یا دیگر رمز ارزها اعتقاد دارند مفید است، اما لزوما به نفع آنها کار نمیکند؛ آینده این صنعت هنوز مشخص نیست و هکها، اخبار منفی و دیگر اتفاقات ناگوار میتوانند بر قیمت ارزهای دیجیتال تاثیرگذار باشند. برخی سرمایه گذاران انتخاب میکنند که Bitcoin را هودل کنند و دیگر رمز ارزها که درباره آیندهشان مطمئن نیستند را ترید کنند. با این که هودل کردن ارزهای دیجیتال با حجم بازار کمتر میتواند سود بیشتری به همراه داشته باشد، اما ممکن است آینده خاصی نداشته باشند؛ بنابراین سرمایه گذاران معمولا ارزهای با مارکت کپ زیاد را برای Hodl انتخاب میکنند که سود کمتری دارند، اما مطمئنتر هستند.
استراتژی هولد ارز دیجیتال برای کسانی که نمیخواهند مدام درگیر خرید و فروش باشند و همچنین تریدرهایی که هنوز آشنایی کامل با تحلیل تکنیکال ندارند، بسیار مناسب است. سرمایهگذاران میتوانند به جای بررسی هر روزه نمودارها، چند ارز دیجیتال را خریداری کنند و آنها را نگهداری کنند. این استراتژی بلندمدت است؛ بنابراین همه افراد این نوع سرمایه گذاری را نمیپسندند.
یک استراتژی که میتواند بسیار مفید باشد، متنوعسازی سبد سرمایهگذاری است؛ در این صورت اگر یکی از کوینهای شما با ریزش مواجه شد، مابقی بتوانند این ضرر را جبران کنند. این بازار بسیار پرنوسان و نسبتا جدید است؛ بنابراین نیازمند تحقیق، توجه به بازار و دنبال کردن اتفاقات پیرامون آن است. بهترین راه برای پیدا کردن رمز ارز مناسب برای سرمایهگذاری، استفاده از تحلیل فاندامنتال است.
امنیت رمز ارزها در زمان HODL
زمانی که سرمایه گذار تصمیم به نگهداری بلندمدت رمز ارز خود میکند، برای او مهم است که از امنیت دارایی خود مطمئن باشد؛ نگهداری کریپتو در کیف پول کاغذی یا کیف پول سخت افزاری بسیار امنتر از نگهداری آن در کیف پولهای آنلاین یا صرافیهاست.
کیف پول سخت افزاری بسیار امنتر از مابقی والتهاست؛ زیرا به اینترنت متصل نیست. بنابراین دسترسی به آن برای هکرها بسیار دشوارتر میشود.
چه ارز دیجیتالی را نگهداری کنیم؟
برای هودلرها و البته تمام سرمایهگذاران، فلسفه سرمایهگذاری متنوع سازی سبد سهام یک اصل کلیدی است. این بدین معناست که در طی زمان، افراد باید پول بیشتری را به سبدشان اضافه کنند و یا یک رمز ارز را بفروشند و کریپتوی دیگری را خریداری کنند.
سرمایهگذاران شاید بخواهند پورتفولیوی خود را متعادل کنند تا متنوع سازی را حفظ کنند؛ بنابراین ممکن است بیتکوین را هودل کنند و دیگر رمز ارزها را به صورت کوتاه مدت خرید و فروش کنند، تا بتوانند در زمان نزول BTC از طریق سودهایی که از دیگر ارزهای دیجیتال دریافت کردهاند، ضرر روند نزولی بزرگترین کریپتو را پوشش دهند. پس حفظ تنوع سبد سهام یک اصل مهم برای معاملات موفق کریپتو است.
جایگزین هودل چیست؟
در کنار ترید روزانه و Hodl کردن، جایگزینهای دیگری مثل SPEDN و BUIDL نیز وجود دارند؛ این استراتژیها به رشد این صنعت کمک میکنند و میتوانند ارزش رمز ارزها را افزایش دهند. فلسفه پشت خرج کردن (SPEDN)، استفاده از رمز ارزها برای خرید محصولات و خدمات است؛ بنابراین میتواند به پذیرش عمومی کریپتو در دنیای واقعی کمک کند.
صنعت کریپتوکارنسیها تقریبا نوپاست و نیاز به توسعه زیادی دارد. در اینجاست که برخی افراد تصمیم میگیرند که شرکتها، پلتفرمها، اپلیکیشنها و ابزارهایی را با استفاده از ارزهای رمزنگاری شده BUIDL یا ایجاد کنند.
چگونه به یک Hodler موفق تبدیل شویم؟
در دنیای ارزهای دیجیتال، ۶ مورد اصلی وجود دارد که برای هودل کردن رمز ارزها باید به آنها توجه کنیم ؛ این مفاهیم شامل مفهوم کسب و کار، اعضای تیم سازنده، موارد استفاده یا کاربرد، ویژگیهای رمز ارز، مدیریت ریسک و شفافیت هستند. در ادامه، به توضیح این موارد میپردازیم.
۱. مفهوم کسب و کار
به عنوان یک سرمایهگذار، الزامی است که داستان پشت تکنولوژی را درک کنیم. بسیاری از پروژهها با شعارهایی مانند “بیت کوین بعدی” وارد بازار میشوند. اما چرا بسیاری از آنها در نهایت با شکست مواجه میشوند؟
دلیل آن ساده است: ایجاد یک ارز دیجیتال با ارزش تنها نیازمند دانش فنی نیست؛ بلکه درک عملکرد بازار نیز مهم است. قبل از این که پول خود را وارد بازار رمز ارزها کنید، وایت پیپر آنها را مطالعه کنید. ببینید سازندگان آن چه کسانی هستند، برنامه آنها چیست، چه راه حلی برای چه مشکلی دارند و غیره. اما مهمتر از همه، از خود بپرسید که آیا مفهوم این ارز دیجیتال برای شما مهم است یا خیر.
جمله مهمی در بازاریابی وجود فلسفه سرمایهگذاری دارد: اگر نمیتوانی مردم را متقاعد کنی، آنها را گیج کن!
اگر رمز ارز مورد نظر شما بیشتر درباره تکنولوژی صحبت میکند تا مفهوم بیزینسی، پس میتوانید شک کنید. یادتان باشد که شما در تکنولوژی آن ارز سرمایه گذاری نمیکنید؛ بلکه در کسب و کاری سرمایهگذاری میکنید که انتظار دارید در آینده به شما سود برساند. تکنولوژی باید مکمل بیزینس باشد، نه جایگزین آن.
۲. اعضای تیم سازنده
چند سال قبل، یک شرکت رمز ارز با هدف متحول کردن صنعت بازی با فناوری بلاکچین به وجود آمد. بنیانگذاران این شرکت در صنعت گیمینگ افراد برجستهای هستند و شرکای آنها نیز در صنعت بلاکچین، استارتاپها و شرکتهای چند ملیتی افراد حرفهای هستند.
با وجود وعدههای شیرین درباره آینده این رمز ارز و پروژه، مردم با عجله دست به خرید آن زدند. اما اکنون خریداران کجا هستند؟
بنابراین هر پروژهای که در کسب و کارهای دیگر موفق میشود، لزوما در صنعت ارزهای دیجیتال به موفقیت نمیرسد. قبل از سرمایه گذاری درباره شهرت بنیانگذاران پروژه تحقیق کنید؛ آیا در این حوزه فعالیت داشتهاند؟ آیا نقدهای منفی درباره آنها وجود دارد؟ کسانی که قبلا در پروژههای کلاهبرداری حضور داشتهاند، مسلما اکنون نیز میتوانند این کار را انجام دهند.
۳. موارد استفاده و کاربرد
با این که این مورد همه چیز نیست، اما میتواند دید خوبی از عملکرد پلتفرم به شما بدهد. از خود بپرسید که آیا این تکنولوژی در دنیای واقعی کاربردی دارد؟
شما نمیتوانید از ارزهای دیجیتال انتظار داشته باشید که به عنوان درگاه پرداخت استفاده شوند؛ در حالی که قوانین برخی کشورها مانع از این کار میشود.
۴. ویژگیهای رمز ارز
ما میدانیم که در ونزوئلا چه اتفاقی افتاده است؛ کشوری که به عنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای آمریکای جنوبی شناخته میشد، در سال ۲۰۱۹ با تورم ۱۰ میلیون درصدی روبرو شد. این به خاطر تصمیمات ضعیف اقتصادی بود که توسط دولت اتخاذ شد و باعث شد قیمت نفت از سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ به نصف تقلیل یابد. دولت ونزوئلا در طی این تصمیم، با بدهی ۱۰۸ میلیارد دلاری مواجه شد؛ بنابراین شروع به چاپ بیشتر اسکناس کرد. زمانی که مقدار بسیار زیادی از یک ارز وارد چرخه بازار میشود، ارزش آن نیز کاهش مییابد. در واقع قیمت محصول ثابت میماند، اما قدرت خرید آن ارز کاهش مییابد.
این قضیه با ارزهای دیجیتال مقداری تفاوت دارد. هر رمز ارز به مقدار مشخصی تولید میشود؛ یعنی مقدار محدودی فلسفه سرمایهگذاری از آن ارز دیجیتال وجود دارد، که این میتواند باعث ارزش ذاتی آن شود. بررسی کنید که چه تعداد از ارز دیجیتال مورد نظر شما وجود دارد، چقدر از آن وارد چرخه شده است، حجم بازار آن چقدر است و کشش قیمتی آن در طول زمان چقدر است.
۵. مدیریت ریسک
در اصل، یک ارز دیجیتال عدد و رقم است و ارزش آن نیز توسط بازار تعیین میشود. بنابراین ما نیاز به مقابله با ریسک در زمان معکوس شدن روند بازار داریم. در بیشتر رمز ارزها مثل بیت کوین، این حرکات توسط عرضه و تقاضا انجام میشوند.
سوالی که باید از خود بپرسیم، این است که آیا ما مطمئن هستیم که ارزش ارز مورد نظر ما صفر نمیشود؟ حتی ارزشمندترین ارزهای رمزنگاری شده نیز در صورتی که در هیچ کجا خرید و فروش نشوند، ممکن است ارزش خود را از دست بدهند. بنابراین قبل از سرمایهگذاری در یک رمز ارز، استراتژی مدیریت ریسک خود را بچینید.
۶. شفافیت
در صنعت رمز ارزها تغییر دادن اعداد بسیار راحت است. ممکن است شما با پروژههایی روبرو شوید که ۵۰ درصد از توکنهای خود را در طی ۲ ساعت به فروش رساندهاند. اما آیا واقعا این اتفاق افتاده یا آنها دیتاها را دستکاری کردهاند تا ایجاد هیجان کنند؟
بنابراین باید از شفافیت اطلاعات پروژهها مطمئن شوید. برخی از مواردی که میتوانید بررسی کنید، شامل این موارد هستند:
- شرکت در کجا ثبت شده است؟
- چه مقدار از توکنها در دسترس هستند و چه مقدار به فروش رفتهاند؟
- این داراییها در کجا ذخیره شدهاند؟
- کدهای پروژه هر چند وقت یک بار مورد بازبینی قرار میگیرند؟
- آیا اسناد و مدارک آنها موجود است؟
برخی افراد میگویند که بیت کوین هیچگونه پشتوانهای ندارد و دفتر مرکزی برای آن وجود ندارد. این موارد صحیح هستند؛ بیتکوین اولین ارز دیجیتال است، اما چند تا از این شرکتها و پروژهها مانند BTC هستند و چند درصد از حجم بازار آن را دارند؟
به علاوه، Bitcoin با این که پشتوانه و دفتر مرکزی ندارد، اما تمام تراکنشهای آن بر روی بلاک چین ثبت میشود و همه افراد میتوانند آنها را ببینند. پس برای هودل کردن، که هدف ما خرید و نگهداری بلندمدت است، شفافیت فاکتور بسیار مهمی برای اعتمادسازی است.
پرسش و پاسخ (FAQ)
به صورت خلاصه، HODL به معنی نگهداری بلندمدت ارزهای دیجیتال به جای ترید کردن آنهاست. در این استراتژی، مفاهیم تحلیل فاندامنتال و مدیریت ریسک بسیار مهم هستند.
- چگونه میتوان با هولد کردن کسب درآمد کرد؟
در این ۱۳ سالی که بیت کوین به وجود آمده، روند بلندمدت آن همیشه مثبت و صعودی بوده است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هودل کردن سودآورتر از ترید کوتاهمدت است. اما تنها نباید به این نکته نگاه کرد. بلکه (مخصوصا برای آلت کوینها) باید موارد دیگر تحلیل فاندامنتال نیز دقت کرد؛ زیرا روند بلندمدت تمام رمزارزها صعودی نیست و ممکن است یک ارز رمزنگاری شده پس از مدتی نابود شود.
در بازار ارزهای دیجیتال، هر سرمایهگذار استراتژی خاص خود را دارد. برخی افراد ترید کوتاهمدت را میپسندند و برخی دیگر نیز هودل کردن را انتخاب میکنند؛ اما نکتهای که در هر دو استراتژی مهم است، مدیریت ریسک است.
جمعبندی
صنعت ارزهای دیجیتال هر سال مقبولیت و محبوبیت بیشتری مییابد. این باعث میشود که درباره آینده این حوزه خوشبینتر باشیم؛ اما با ورود سرمایهها و افراد بیشتر به این حوزه، پروژههای بی هدف یا کلاهبردار نیز بیشتر وارد این صنعت میشوند. بنابراین قبل از سرمایه گذاری و هودل کردن، باید تحقیقات خود را انجام دهید و پروژهها را به طور کامل بررسی کنید. در این مقاله به پاسخ سوال هودل چیست پرداختیم و سپس به منشاء این اصلاح، زمان مناسب برای هولد ارز دیجیتال، نحوه نگهداری رمز ارزها در زمان هودل کردن، رمز ارز مناسب برای نگهداری و روشهای تبدیل شدن به یک هودلر موفق پرداختیم.
نظر شما راجع به هودل (HODL) کردن چیست؟ آیا شما هم در این بازار یک هودلر محسوب می شوید؟
فلسفه سرمایهگذاری
حقوق سرمایه گذاری خارجی در رویه داوری بین المللی
ارسال به یک دوست
حقوق سرمایه گذاری خارجی در رویه داوری بین المللی
نويسنده : پوریا عسگری
قيمت : 1/200/000 ریال
ناشر : پژوهشکده حقوقی شهر دانش
* فیلدهای مورد نیاز
وضعیت:: استفاده شده
موجودی: موجود می باشد
اخطار: آخرین موجودی فعلی!
تاریخ در دسترس بودن:
با خرید این محصول شما می توانید تا 10800 امتیاز وفاداری. سبد شما در مجموع 10800 امتیاز دارد که می تواند به کوپن تخفیف تبدیل شود 54,000 ریال .
فهرست اجمالی مطالب
فصل نخست: حقوق بینالملل و حلوفصل اختلافات ناشی از سرمایهگذاری خارجی
گفتار نخست: مفهوم سرمایهگذاری خارجی در معاهدات بینالمللی و رویة داوری
گفتار دوم: معاهدات سرمایهگذاری و تفسیر آنها بر مبنای حقوق بینالملل در رویة داوری بینالمللی
گفتار سوم: حلوفصل اختلافات ناشی از سرمایهگذاری از طریق داوری بینالمللی و قانون حاکم بر حل اختلاف
فصل دوم: حقوق بینالملل و استانداردهای حمایت از سرمایهگذاری
خارجی در پرتو رویة داوری بینالمللی
گفتار نخست: رفتار عادلانه و منصفانه
گفتار دوم: حمایت کامل و امنیت
گفتار سوم: شرط فراگیر
گفتار چهارم: دسترسی به عدالت
گفتار پنجم: شرایط ضرورت و فورس ماژور
گفتار ششم: اقدامات خودسرانه، نامعقول یا تبعیضآمیز
گفتار هفتم: رفتار ملی
گفتار هشتم: رفتار ملتهای کاملتالوداد
فصل سوم: حقوق بینالملل و سلب مالکیت از سرمایهگذاران خارجی در پرتو رویة داوری بینالمللی
گفتار نخست: ملاحظات کلی
گفتار دوم: حقوق بینالملل و مشروعیت سلب مالکیت از سرمایهگذاران خارجی در پرتو رویة داوری بینالمللی
گفتار سوم: سلب مالکیت غیرمستقیم از منظر حقوق بینالملل و رویة داوری بینالمللی
فصل چهارم: مسؤولیت و غرامت در حقوق بینالملل و رویة داوری بینالمللی اختلافات ناشی از سرمایهگذاری
گفتار نخست: موازین حقوق بینالملل در خصوص مسؤولیت دولت و رویة مراجع داوری بینالمللی
گفتار دوم: مسؤولیت وتعهدات سرمایهگذاران و شرکتهای فراملی از منظر حقوق بینالملل و نقش دولت متبوع آنها
روشهای تشکیل سبد سهام و مدیریت پورتفوی
برای مشارکت و سرمایهگذاری در بازار بورس و اوراق بهادار تنها کافی است کد بورسی دریافت کنید. این کد که توسط شرکتهای کارگزاری صادر میشود کلید ورود به دنیای سرمایهگذاری بورس است. از آن پس شما میتوانید در سبد سهام خود که اصطلاحا آن را پورتفوی مینامند؛ اقدام به خرید و فروش سهمهای مختلف کنید اما مدیریت پورتفوی بر چه اساس و اصولی استوار است؟ شما از دو طریق میتوانید در بازار بورس و اوراق بهادار مشارکت داشته باشید. روش اول، روش مستقیم است. یعنی فرد سهامدار، خود مدیریت پورتفوی را بر عهده دارد و اقدام به خرید و فروش سهام شرکتهای مختلف میکند. بر این اساس فرد باید اطلاعات و دانش کافی را نسبت به بازار سرمایه کسب کند و زمان لازم برای مدیریت سبد سهام خود را مهیا سازد.
در روش دوم که روش غیر مسقیم نام دارد، فرد سهامدار یا اقدام به خرید سهام صندوقهای سرمایهگذاری میکند یا سراغ شرکتهای سبدگرانی و مدیریت دارایی میرود. در ادامه، به بررسی روشهای تشکیل سبد سهام و مدیریت پرتفوی میپردازیم.
در این مطلب عناوین زیر را بررسی خواهیم کرد:
پرتفوی یا سبد سهام چیست؟
سبد سهام یا پرتفوی بورسی ترکیبی از انواع سهام است که یک سرمایهگذار آنها را خریداری کرده است. هدف از تشکیل سبد سهام، تقسیم کردن ریسک سرمایهگذاری بین چند سهم است. از این رو، سود یک سهم میتواند ضرر سهام دیگر را جبران کند. یک پرتفوی بورسی شامل سهمهایی از انواع گروههای بورسی است که میتواند به لحاظ بنیادی باهم تفاوت بسیاری داشته باشد. فلسفه تشکیل سبد سهام همان ضرب المثل قدیمی است که میگوید: همه تخم مرغها را در یک سبد نگذارید!
استراتژیهای مدیریت پورتفوی
برای مدیریت پورتفوی به طور کلی دو استراتژی منفعل و فعال وجود دارد که در ادامه به معرفی آنها خواهیم پرداخت:
استراتژی منفعل یا انفعالی
در این نوع استراتژی، به دلیل عدم توانایی پیشبینی جریان آتی بازار یا عملکرد قیمت سهام، هدف اصلی نزدیک کردن بازده پرتفوی فلسفه سرمایهگذاری به بازده شاخص مورد نظر است. در استراتژی منفعل نوع مدیریت پرتفوی به صورت خرید و نگهداری است. در این شرایط خرید سهام بر مبنای چندین معیار انجام شده و تا پایان دوره سرمایهگذاری حفظ میشود. بنابراین هیچگونه فعالیت خرید و فروشی پس از ایجاد پرتفوی وجود نخواهد داشت. استراتژی منفعل به نامهای مختلفی همچون استراتژی سرمایهگذاری در شاخص نیز معروف است.
چگونه پرتفوی انفعالی تشکیل دهیم؟
برای ایجاد پرتفوی با نگاه استراتژی انفعالی، سه روش مرسوم وجود دارد:
روش پیگیری کامل: در این روش همه سهام موجود در شاخص به نسبت وزنشان در آن شاخص خریداری میشوند.
روش نمونهگیری: در روش نمونه گیری مدیر پرتفوی تنها سهامی را میخرد که در شاخص مبنا حضور دارد.
روش بهینهسازی یا برنامهریزی غیرخطی: در این روش از اطلاعات تاریخی تغییرات قیمتها و همبستگی بین سهام (ارتباط هر سهم با سهم دیگر) استفاده میشود و بر این اساس ترکیب پرتفوی مشخص خواهد شد.
استراتژی فعال
این استراتژی عمدتاً به منظور هماهنگی با پیشبینیهای کوتاهمدت یا میانمدت بازار و سهم مورد استفاده قرار میگیرد. یعنی مدیر پرتفوی به صورت دائم در حال خرید و فروش سهم است تا بتواند بازدهی بیش از بازدهی شاخص بازار (بازدهی متوسط بازار) کسب کند.
برای مدیریت فعال پورتفوی نیز سه نوع استراتژی وجود دارد:
استراتژی سنجش موقعیت بازار: سرمایهگذار با پیشبینی آینده بازار، حجم سرمایهگذاری را بین اوراق بهادار تغییر میدهد و در صورت پیشبینی بازده بالاتر از متوسط برای پرتفوی، نسبت به تعدیل و اصلاح ریسک پرتفوی اقدام میکند.
یعنی مدیر پرتفوی اگر بداند بازار در روند نزولی (صعودی) قرار خواهد گرفت، بیشتر (کمتر) در اوراق بهادار با درآمد ثابت (مثل اوراق مشارکت یا اوراق خزانه اسلامی) سرمایهگذاری میکند و حجم سرمایهگذاری در سهام را کاهش (افزایش) میدهد.
استراتژی گلچین سهام: سرمایهگذار وزن سهام زیر قیمت را در پرتفوی افزایش و وزن سهام بالای قیمت را کاهش میدهد. از این طریق ریسک پرتفوی نیز متنوع میشود و انتخابهای سهم بر سایر سهام اثر میگذارد.
استراتژی تمرکزبخش: این روش مشابه استراتژی گلچین سهام است با این تفاوت که واحد مورد نظر بهجای سهام، صنعت است.
عوامل موثر در انتخاب استراتژی مدیریت پرتفوی
اما چه عواملی باعث میشود مدیر پورتفوی استراتژی خود را برای سرمایهگذاری انتخاب کند؟ به چند مورد آن اشاره میکنیم.
شرایط حاکم در بازار و نوع بازار: مدیر پرتفوی در شرایط رونق بازار فلسفه سرمایهگذاری از استراتژی فعال و در شرایط رکودی از استراتژی مدیریت منفعل در بازار بهره میگیرد.
سطح کارایی بازار: در بازاری که کارایی آن در سطح بالایی قرار دارد، مدیریت منفعل استفاده میشود و مدیران به سمت سرمایهگذاری در صندوقهای شاخصی و متنوع حرکت میکنند. در مقابل در بازارهای غیرکارا بهتناسب وجود شکافها و فرصتهای آربیتراژی، مدیران به سمت بهرهگیری از توان تحلیلگری و مدیریت فعال حرکت میکنند.
نگاه و ویژگی شخصیتی مدیران: ظرفیت ریسکپذیری فلسفه سرمایهگذاری و محافظهکاری مدیران پرتفوی، نوع استراتژی که آنها در سبد سهام خود به کار میگیرند را مشخص میکند.
اندازه و حجم پرتفوی: مدیران پرتفویهایی باارزش و حجم بالا، از سیستم مدیریتی منفعل استفاده میکنند و دلیل آن حجم بالای معاملاتی است که در صورت تغییر پرتفوی، باید انجام دهند و در مقابل مدیر یک پرتفوی کوچک بهراحتی میتواند با اجرای مدیریت فعال به جابهجایی سهام در پرتفوی خود بپردازد.
سطح تحمل ریسک پرتفوی: هرچه پرتفوی تحمل ریسکش بالاتر رود از استراتژی منفعل به سمت استراتژی مدیریت فعال حرکت خواهیم کرد.
انتظار و توقع سرمایهگذار: سهامداران محافظهکار معمولا استراتژی منفعل را به کار میگیرند و در مقابل سهامدارانی که انتظار سود بیشتری دارند از مدیریت پرتفوی فعال استفاده میکنند.
۳ اصل مهم در تشکیل سبد سهام
برای مدیریت بهینه سبد سهام سه اصل اساسی وجود دارد که به توضیح آنها میپردازیم:
اصل اول: تک سهم نشوید
توزیع وزن سرمایه بر روی چند سهم بهجای تک سهم شدن، اولین گام استاندارد در امر تشکیل سبد سهام است. البته اگر جزو معامله گران ریسکپذیر هستید و قصد تک سهم شدن را دارید توصیه میکنیم قید پولتان را هم در بدو شروع سرمایهگذاری بزنید! حتی با تشکیل سبد سهام و متنوع سازی نیز کار به پایان نمیرسد.
اگر پرتفوی خود را از درون یک صنعت تشکیل داده باشیم، در حال کوبیدن آب در هاون هستیم. تشکیل سبد سهام از درون یک صنعت خاص، بهاندازهی عدم تشکیل سبد سهام ریسک دارد.
فرض کنیم سبد سهام خود را صرفاً از یک صنعت انتخاب کردهایم. بر همین اساس چنانچه براثر رویدادهای اقتصادی کل صنعت فوق دچار رکود شود، احتمالا تمامی سهمها افت قیمت خواهند داشت و قسمت زیادی از سرمایه شما به ضرر تبدیل خواهد شد.
اصل دوم: توزیع مناسب وزنهای سبد اوراق بهادار در پرتفوی بورسی
پس از انتخاب موارد لازم برای تشکیل سبد اوراق بهادار، باید آن را به صورت دورهای تحلیل کنید و تعادل آن را دوباره به وجود آورید؛ زیرا حرکات بازار میتواند وزندهی اولیه شما را تغییر دهد.
برای تخصیص دارایی واقعی سبد اوراق بهادار شما باید سرمایهگذاریها را به صورت کمّی دستهبندی کنید و نسبت ارزش هر کدام از آنها را نسبت به کل سبد بسنجید. سایر عواملی که طی زمان تغییر میکنند عبارتند از: وضعیت مالی فعلی شرکت، نیازهای آینده شما و تحمل نوسان ریسک از جانب شما.
اگر چنین تغییراتی وجود داشته باشد، باید مدیریت پرتفوی خود را نیز به نسبت آنها تغییر دهید. اگر تحمل ریسک شما کمتر شده باشد، باید میزان سهام سبد خود را کاهش دهید. شاید هم ریسک پذیری شما افزایش یابد. در این صورت باید در تخصیص داراییهای خود بخش کوچکی را به سهامهای پرریسکتر اختصاص دهید.
اساسا برای ایجاد تعادل مجدد باید تعیین کنید که در وزندهی موقعیت خود، به کدام طبقه از داراییها وزن کمتری داده و به کدام وزن بیشتری دادهاید.
اصل سوم: ایجاد تعادل مجدد به شکلی استراتژیک
بعد از آن که به اهمیت اصل دوم پی بردید و آن را در مدیریت پرتفوی خود اجرایی کردید، لازم است مشخص کنید کدام داراییها را به عنوان جایگزین سهام قبلی باید خریداری کنید. تشخیص خرید سهام مناسب به عنوان جایگزین اهمیت بسیار بالایی دارد. چنانچه توازن لازم را در سبد سهام ایجاد نکنید، میتواند اثرات به مراتب بدتری نسبت به قبل داشته باشد. بنابراین توصیه میکنیم برای خرید سهام، حتما از تحلیل استفاده کنید.
در نظر داشته باشید که یک پرتفوی مناسب میتواند شامل همه گروههای بورسی باشد. لذا شما میتوانید از هر گروه یک یا دو سهم مناسب را در سبد خود داشته باشید. یک پرتفوی بورسی میتواند شامل شرکتهای سرمایهگذاری، گروه خودرویی، دارویی، پتروشیمی، غذایی، پالایشی و … باشد. اما اگر پول شما آنقدر نیست که بتوانید از همه گروهها سهام خریداری کنید، جای نگرانی نیست. صندوق های سرمایهگذاری گزینه بسیار مناسبی برای شما هستند.
بسیاری از کارشناسان سرمایهگذاری توصیه میکنند بخشی از سبد سهام خود را به شرکتها و هولدینگها اختصاص بدهید و همچنین از ترکیب سهام کوچک و بزرگ در سبد خود استفاده کنید.
نکته: از هیجانات و شایعات دوری کنید! در نظر داشته باشید که بازار بورس نوسانهایی دارد و باید در مواجهه با این فراز و نشیبها، احساسات و هیجانات خود را مدیریت کنید. این نوسانات ممکن است به دنبال برخی از تصمیمگیریهای سیاسی در کشوری دنیا و … به وجود آمده باشند اما اگر شما با استراتژی معاملاتی صحیح خود گام برداشته باشید جای نگرانی نیست و فقط باید در مسیر معاملات خود ثابت قدم باشید.
آشنایی با خدمات مدیریت دارایی
با توجه به توضیحاتی که ارائه دادیم، مشخص شد که برای مدیریت سبد سهام و سرمایهگذاری مستقیم در بازار، باید دانش و مهارت کافی داشته باشید و زمان زیادی را صرف رصد بازار و بازنگری سبد سهامتان کنید. در غیر این صورت دچار ضرر و زیان خواهید شد. اگر نمیتوانید این شرایط را برای خود مهیا کنید، استفاده از خدمات مدیریت دارایی بهترین گزینه برای شما است.
مدیریت دارایی در بازار بورس به دو روش انجام میشود:
• سبدگردانی اختصاصی
• صندوقهای سرمایهگذاری
همانطور که در مطلب سبدگردانی اوراق بهادار در کارگزاری آگاه ذکر شد، سبدگردانی یعنی خرید، فروش یا نگهداری اوراق بهادار، بنام سرمایهگذار معین و توسط سبدگردان که در قالب قراردادی مشخص و بهمنظور کسب انتفاع برای سرمایهگذار انجام میگیرد. از مزیت این شرکتها، میتوان به اداره آنها توسط مدیران و کارشناسانی خبره در زمینه سرمایهگذاری اشاره کرد.
صندوقهای سرمایهگذاری نیز یکی دیگر از خدمات مدیریت دارایی هستند. هر صندوق سرمایهگذاری یک نهاد مالی است که نقدینگی مردم را جمع و در داراییهای مختلف سرمایهگذاری میکند. افراد به میزان سرمایهگذاری خود، در سود و زیان صندوق شریک هستند.
کارکرد صندوقها با سبدگردانی اختصاصی متفاوت است. از جمله این تفاوتها میتوان به این موضوع اشاره کرد که در سبدگردانی، مدیریت پورتفوی به صورت خاص برای هر فرد برنامهریزی میشود در نتیجه اهداف فرد سرمایهگذار، میزان ریسکگریزی و افق زمانی او در سبد سهام نظر گرفته خواهد شد.
در این سبدها، فرد سرمایهگذار مالکیت مستقیم سرمایه خود را در اختیار دارد و در واقع سرمایهگذاری با نام او و بر اساس اهداف و میزان ریسکپذیری او انجام میشود؛ این در حالی است که مالکیت در صندوقها به صورت مشاع است و افراد با خرید هر واحد به همان میزان در سود و زیان صندوق سهیم میشوند.
برای آشنایی با خدمات مدیریت دارایی، کلیک کنید:
سخن آخر
در انتها باید گفت برای انتخاب استراتژی مدیریت پورتفوی، عوامل مختلفی تاثیرگذار است. به طور کلی سبد اوراق بهاداری که به خوبی تنوع بخشی شده باشد، بهترین شانس را برای شما در جهت رشد پایدار و طولانی مدت در سرمایهگذاری شما خواهد داشت. تشکیل سبد سهام، دارایی شما را از ریسک سقوط زیاد حاصل از عوامل مختلف در بازار محافظت میکند.
سرمایه گذاری و سرمایه گذاری خطرپذیر
همانطور که در قسمت اول گفتم مخاطب من در این سری از مقلات استارتاپهایی است که برای ادامه مسیر کارآفرینی خود به دنبال سرمایه گذاری خطرپذیر هستند. مخصوصا آنهایی که در ابتدای مسیر بوده سرسختانه و مصرانه و در حال تحمل حجم بالایی از ابهام هستند.
در اولین قسمت به ارائه توضیحات کلی کتاب بسنده کرده و در قسمت دوم تلاش کردم به بهانه داستان پیشینه شکلگیری بزرگترین شرکت سرمایه گذاری خطر پذیر جهان فضای ابتدایی شکلگیری اقتصاد دانشبنیان در امریکا را توضیح دهم. در این قسمت اما قصد دارم تا مقداری به مفهوم سرمایه گذاری و فلسفه و چرایی شکلگیری آن بپردازم. و در ادامه اینکه چطور سرمایه گذار جذب کنیم را توضیح خواهم داد.
سرمایه گذاری خطرپذیر چیست؟
سرمایه گذاری خطر پذیر منبع مالی برای استارتاپهای حوزه فناوری است. با نگاهی به 5 شرکت برتر امروز از نظر ارزش بازار امریکا این امر تصدیق میشود. همه این شرکتها از همین طریق جذب سرمایه انجام داده و مراحل رشد خود را پیمودهاند.
جذب سرمایه از طریق VCها بیشتر مناسب شرکتهای جوانی است که توان جذب سرمایه از سوی سایر نهادهای مالی را ندارند. البته امکان جذب سرمایه از طریق بانکها نیز با استفاده از سازوکار وام مورد استفاده قرار میگیرد. که در این حالت موضوع بازپرداخت وام معضلی است که کارآفرینان با آن مواجه خواهند شد. چون معمولا طول دوره تنفس کوتاهتر از زمان رسیدن استارتاپ به درآمدزایی است. (وام بخش دائمی از ساختار سرمایه گذاری نیست)
در سرمایهگذاری اما مازاد سود شرکت به شکل سود سهام یا بازخرید سهام به سهامداران بازگردانده میشود. در این مدل شما مبلغی را در ازای تعدادی از سهام شرکتتان به سرمایهگذار واگذار میکنید. در این حالت از میزان کنترل شما بر شرکت کم خواهد شد. چرا که احتمالا سرمایهگذاران تعدادی از صندلیهای هیات مدیره را (به نسبت میزان سهامشان) اشغال خواهند کرد. و این یعنی کنترل شما رو کسبوکارتان کمتر شده است. چرا که باید در برخی از تصمیمگیریهایتان نظر آنها را نیز دخیل کنید.
سرمایهگذاری که برای سرمایهگذاری روی استارتاپها اعلام آمادگی میکند دوره عدم نقدشوندگی طولانی مدت سرمایه خود را از پیش پذیرفته است. او در واقع در کار شما شریک شده است. او با این فرض که در نهایت با رشد ارزش سهام خود میتواند به حق خود برسد این ریسک را میپذیرد. یادمان باشد که او یک سرمایه گذار خطرپذیر است.
یک روش بینابین وام و سرمایه گذاری نیز وجود دارد و آن وام قابل تبدیل به سهام است. که در فصل 9 کتاب بطور کامل توضیح داده شده است.
حالا سوالی که مطرح میشود این است که این شرکتهای سرمایه گذاری خطرپذیر پولهایشان را از کجا میآورند؟
برای پاسخ به این سوال مجبورم که مقداری به موضوع سرمایهگذاری بپردازم. سرمایهگذاری علم پیچیده و جذابی است. شرکتهای VC هم مانند استارتاپها باید جذب سرمایه انجام دهند. آنها از سایر موسسات، شرکتهای سرمایهگذاری و حتی افراد سرمایه خود را تامین میکنند. سازمانهایی مانند صندوق وقفی دانشگاهها، خیریهها، صندوقهای بازنشستگی شرکتی و دولتی، دفاتر خانوادگی، صندوقهای سرمایه ملی، شرکتهای بیمه و حتی سرمایهگذاران شخصی.
شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر حرفهای همواره سبد سرمایه دارند و سرمایه خود را با نسبتهای مختلف (فلسفه سرمایهگذاری بر اساس استراتژی خود) جاهای مختلف میگذارند و برای خود سبد سرمایهگذاری (پورتفولیو) ایجاد میکنند، به امید اینکه در فواصل زمانی مختلف بتوانند به سود خوبی برسند. احتمالا اصلاح همه تخم مرغهای خود را در یک سبد نگذارید را شنیدهاید. این قاعده اول سرمایهگذاری است. آنها در جاهای مختلفی مانند اوراق قرضه، شرکتهای بورسی، صندوقهای پوششی ریسک، خرید حق کنترلی، سرمایهگذاری خطرپذیر و … نسبتهایی از سرمایه خود را قرار میدهند. به هر کدام از این موارد کلاس دارایی گفته میشود.
با توجه به استراتژی سرمایهگذاری آنچه که درصد سرمایه گذاری روی هرکدام از این کلاسها را مشخص میکند بازده متوسط عدم نقد شوندگی آن کلاس است. سرمایهگذاری در یک VC نیز یک کلاس سرمایهگذاری است.
چگونه یک شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر خوب پیدا کنیم؟
سوال دیگری که ممکن است ذهن شما را به خود مشغول کند این است که چگونه یک سرمایه گذاری خطرپذیر خوب پیدا کنیم؟ به نظر اسکات کوپر بهتر است به نشانهها توجه کنید. بزرگترین نشانه این است که به تجربیات قبلی آن سرمایهگذار نگاهی بیندازید، ببینید که استارتاپهای قبلیشان تا چه اندازه موفق بودهاند. این نشان میدهد که آن شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر آنقدری باهوش است که بتواند استارتاپهای آیندهدار را تشخیص دهد و روی آنها سرمایهگذاری کند. این بدان معنی نیست که همه استارتاپهای آن موفق بوده باشند چراکه به طور متوسط از هر 10 استارتاپ تنهای یکی به پیروزی میرسد و مهم این است که همان یک استارتاپ رشد خیلی خوبی(مثلا 50 برابری) کرده باشد. همچنین معمولا VC هایی که در یک زمینه تخصصی کار میکنند معمولا احتمال موفقیت بالاتری را به خود اختصاص میدهند.
و سوال دیگری که هماکنون میخواهم به آن پاسخ دهم این است که VCها معمولا چگونه در شرکتها سرمایهگذاری میکنند؟ از نظر اسکات VCها معمولا 3 جنبه کسبوکار هدف را مورد بررسی قرار میدهند: 1- افراد و تیم 2- محصول 3- اندازه بازار
اهمیت افراد و تیم در انتخاب توسط VC ها
اولین مورد یعنی افراد و تیم مهمترین معیار کیفی این ارزیابی است که وزن زیادی را نیز به خود اختصاص میدهد. هرچه کسبوکار شما جوانتر باشد اهمیت این پارامتر را نیز پررنگتر میکند. آنقدر پررنگ که اهمیت و زیبایی پارامترِ ایده را تحتالشعاع خود قرار میدهد. ایدهها معمولا آنقدری ناب نیستند که فقط به فکر یک نفر در دنیا رسیده باشند اما اینکه چه کسی توانایی عملیاتی کردن آن ایده را داشته باشد در آینده آن موثر است. بنیانگذاران این کسبوکار چه کسانی هستند و از چه سابقه علمی و صنعتی برخوردار هستند بسیار حائز اهمیت است.
اسکات در اینجا مفهوم “شرکت مبتنی بر شرکت” و “شرکت مبتنی بر محصول” را توضیح داده است. و میگوید تمایل روی سرمایه گذاری خطرپذیر بر شرکتهای مبتنی بر شرکت بسیار بیشتر است. یعنی بنیانگذاران نیازی را اطراف خود احساس کردند و برای رفع آن راه حل خلاقانهای ایجاد کنند که حول این ایده محصول و نهایتاً شرکتی تاسیس شده است. کوپر مثالهای خیلی جذابی را در این زمینه در کتابش عنوان کرده است.
موضوع بعدی تمرکز بر توانایی رهبری بنیانگذار شرکت است. به نظر میرسد این خصیصه امری اکتسابی باشد. بنیانگذار باید فردی خودباور، با اعتمادبنفس زیاد و مطمین به موفقیت باشد.
اهمیت محصول در سرمایه گذاری خطرپذیر
دومین مورد محصول یا خدمتی است که استارتاپ شما قصد ارائه آن به جامعه را دارد. اینکه مزیت محصول خدمت شما چیست که مردم حاضر باشند به پای آن پول بدهند و اصلا چرا باید محصول قبلی مشابه شما را کنار بگذارند و از شما خرید کنند. پاسخ شفاف، قوی، منطقی و قانع کننده بنیانگذاران به این پرسش میتواند موفقیت آنها را در جذب سرمایه و نهایتا بازار تا حد خوبی تضمین کند. اینکه محصول شما هنوز بالغ نشده باشند و در حد MVP (کمینه محصول مورد انتظار) باشد اصلا دور از انتظار نیست و کسی از شما انتظار ندارد که در این مرحله محصول کاملی ارائه دهید.
اهمیت اندازه بازار در سرمایه گذاری خطر پذیر
این هم یکی دیگر از موارد بسیار مهم است. اینکه اندازه بازار محصول/ خدمت شما چقدر است. سرمایهگذاری که مبلغ هنگفتی از پول خود را برای دوره طولانی در استارتاپ شما خوابانده است، باید منتظر چه میزان بازگشت سرمایه باشد. اگر بازار هدفگیری شده کوچک باشد قطعا انگیزه شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر برای ورود به ان استارتاپ کاهش خواهد یافت. در اینجا مهم نیست که عملکرد تیم چقدر خوب باشد، این کسبوکار هرگز از عدد مثلا 20 میلیارد تومان فراتر نخواهد رفت و لذا ارزش سهام آن کم خواهد ماند. اینکه شما چگونه و با چه روشهایی اندازه بازار خود را تخمین زدهاید بسیار حائز اهمیت است. اما چالش آنجایی ایجاد میشود که محصول از قبل در بازار وجود نداشته و در واقع در حال حاضر بازاری برای آن به صورت بالفعل موجود نیست.
برای جمع بندی آنچه در این مقاله گفته شد باید بگویم که در این قسمت تلاش کردم تا شما را با مفهوم سرمایه گذاری خطرپذیر و فلسفه و اهداف آن آشنا کنم تا بدانید با دید بازتری به آنها مراجعه کنید. و همینطور پارامترهایی که در انتخاب سرمایه گذاری خطرپذیر ها موثر است را بیان کنم. باز هم تکرار میکنم که برای فهم بهتر و عمیقتر مطالب، مطالعه کتاب را از دست ندهید.
دیدگاه شما