تنظیم اهداف سود


Business Financial Management

فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک

پیشرفت و توسعه‌ی سریع در جهان امروز و تغییرات پرشتاب محیطی، آگاهی از تحولات را ضروری ساخته است.
نیاز به برنامه‌ریزی بر کسی پوشیده نیست. بی‌اعتمادی ناشی از تغییرات محیطی و کسب سود بیش‌تر برنامه‌ریزی را به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل کرده است.

برنامه‌ریزی استراتژیک عوامل اساسی خطرآفرین محیطی را تحلیل می‌کند و برای رسیدن به هدف از کوتاه‌ترین راه ممکن، راه‌حل‌های مناسب ارایه می‌دهد. به عبارت دیگر، برنامه‌ریزی استراتژیک فرآیند تعیین اهداف سازمان و تصمیم‌گیری درباره‌ی طرح‌های جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آن اهداف است. با وجود اهمیت برنامه‌ریزی استراتژیک هنوز در بسیاری از سازمان‌ها تاثیر حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده است و حتا در بعضی مواقع مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه می‌دانند. به عقیده بعضی از اندیشمندان برنامه‌ریزی استراتژیک بیان‌گر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده است. به عبارت دیگر، مدیران از طریق برنامه‌ریزی استراتژیک آینده‌سازی می‌کنند. به کار بردن برنامه‌ریزی استراتژیک، نیازمند همراهی سایر بخش‌ها هم‌چون R&D ، MIS و توسعه‌ی منابع انسانی است که خود تحولی در بهبود و توسعه‌ی سازمان به شمار می‌آید. پیش از آشنایی با فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک لازم است که عناصر آن شناخته شوند. این عناصر عبارت‌اند از: تعریف، رسالت و اهداف و .

برنامه‌ریزی استراتژیک در بخش دولتی تاریخی طولانی دارد. واژه‌ی استراتژیک از کلمه‌ی یونانی (STRATEGO) مرکب از (STRATOS) به معنای ارتش و (EGO) به معنای رهبر گرفته شده است. با وجود این، برنامه‌ریزی استراتژیک در بخش خصوصی توسعه یافته است. با آن‌که رویکردهای برنامه‌ریزی استراتژیک در بخش خصوصی تدوین شده‌اند، می‌توانند به سازمان‌-دهی دولتی و غیرانتفاعی و هم‌چنین جوامع و دیگر نهادها کمک کنند. برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توان تلاشی منظم و سازمان‌یافته برای تصمیم‌گیری و مبادرت به اقدامات بنیادین تعریف کرد که به موجب آن‌ها، مشخصاتی از قبیل ماهیت یک سازمان و نوع فعالیت‌های آن مشخص خواهد شد.

تعریف (OLSEN AND EADIE) در تعریفی دیگر برنامه‌ریزی استراتژیک فرآیندی است در تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش‌های آن برای دست‌یابی به اهداف و رسالت بلندمدت با توجه به امکانات و محدودیت‌های درونی و بیرونی.
در یک تعریف دیگر برنامه‌ریزی استراتژیک به معنای فرآیند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده‌ی سازمان یا جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازه‌گیری نتایج است.

تعریف (OSBORNE & GAEBLER) و تعریفی دیگر که برنامه‌ریزی استراتژیک را برنامه‌ریزی در مورد هدف‌های بلندمدت سازمان و انتخاب فعالیت لازم برای تحقق آن‌ها بیان می‌دارد.

در این‌جا تفاوت‌های بین برنامه‌ریزی استراتژیک (STRATEGIC PLANNING) و برنامه‌ریزی تاکتیکی
(TACTICAL PLANNING) بیان می‌شود. روشن است که برنامه‌ریزی تاکتیکی و استراتژیکی تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند، اما این تفاوت دارای مرزهای روشن نیست، زیرا آن‌چه که برای یک فرد تصمیم تاکتیکی است برای فرد دیگر ممکن است تصمیم استراتژیک باشد. به طوری که تشخیص تفاوت میان آن‌ها یک امر نسبی است و نه مطلق.

با این وجود، بعضی از تفاوت‌ها را می‌توان به شرح زیر برشمرد:

* برنامه‌ریزی تاکتیکی به طور کلی در سطوح میانی و پایه‌ی سازمان انجام می‌گیرد در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک در سطوح عالی شکل می‌گیرد

* در برنامه‌ریزی تاکتیکی بیش‌تر بر منافع فعلی سازمان تاکید می‌شود در حالی که در برنامه‌ریزی استراتژیک به منافع آینده‌ توجه می‌شود. به بیان دیگر، دید برنامه‌ریزی تاکتیکی کوتاه مدت و دید برنامه‌ریزی استراتژیک بلندمدت است

* در برنامه‌ریزی تاکتیکی بیش‌تر روش‌های کار تجربه شده و متکی به دستاوردهای گذشته مورد استفاده قرار می‌گیرد در حالی که در برنامه‌ریزی جامع روش‌های نو و تجربه نشده نیز پا آزمایش می‌شوند؛

*برنامه‌ریزی تاکتیکی نسبت به برنامه‌ریزی استراتژیکی مخاطره‌ی کم‌تری دارد

*تاکید برنامه‌ریزی تاکتیکی بر کارایی است، در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک به اثربخشی نظر دارد.


برنامه‌ریزی استراتژیک سبب می‌شود که کارکنان در محدوده‌ی زمان حال باقی نمانند و به افق‌های دوردست توجه کنند.
برنامه‌ریزی استراتژیک با محدودیت‌ها و تنگناهایی همراه است ولی کاربرد صحیح آن دستاوردهای مثبتی برای سازمان‌ها به دنبال دارد.


ویژگی‌های برنامه‌ریزی استراتژیک

"راسل اکاف" در مورد برنامه‌ریزی سه ویژگی را بر می‌شمرد:

* برنامه‌ریزی چیزی است که ما بیش از هر کار دیگر به آن مشغول هستیم؛ یعنی تصمیم‌گیری مبتنی بر پیش‌بینی است.

* برنامه‌ریزی هنگامی لازم است که موقعیت مطلوب ما برای آینده، دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ای از تصمیمات متکی بر یکدیگر باشد؛

يعنی با یک نظام تصمیم‌گیری مواجه هستیم.

* برنامه‌ریزی فرآیندی است که سازمان را در ایجاد یک یا چند موقعیت دل‌خواه برای آینده که دست‌یابی به آن‌ها دشوار به نظر می‌رسد، یاری می‌دهد.


ویژگی‌های دیگری می‌توان برای برنامه‌ریزی استراتژیک برشمرد که به شرح زیر هستند:

* انعکاس ارزش‌های حاکم بر جامعه
* توجه به سوال اصلی و اساسی سازمان
* تعیین چارچوبی برای برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری مدیریت
* دید درازمدت و توجه به افق‌های دورتر سازمان
* ایجاد پیوستگی و انجام در عملیات و اقدام‌های سازمان در دوره‌های زمانی طولانی
* فراگیری برنامه‌ریزی عملیاتی سازمان و جهت‌بخشی به آن.


دو پرسش مهم که سازمان در اجرای برنامه‌ریزی استراتژیک با آن‌ها روبه‌روست عبارت‌اند از:
* فعالیت موسسه چیست؟
* دلیل انجام این فعالیت چیست؟
برای پاسخ به سوال اول باید رسالت موسسه تعریف شود و پرسش دوم با انتخاب و تعیین اهداف موسسه مربوط پاسخ داده می‌شود.

رسالت
تعریف رسالت می‌تواند آن‌قدر کلی و مبهم باشد که در پایان معنای مشخصی را به ذهن نراند و یا تنها جنبه‌ی تبلیغاتی عمومی داشته باشد و از ایده آل‌هایی سخن بگوید که دست‌یابی به آن‌ها نامکن است. به عقیده‌ی "پیتر دراکر" نبود فلسفه وجودی به تنهایی مهم‌ترین علت شکست‌های بازرگانی است. رسالت یا ماموریت شامل تعریف روشنی از دامنه‌ی فعلی و مورد انتظار کسب‌وکار در چند سال آینده است. رسالت یا ماموریت نشان‌دهنده‌ی نوع کسب‌وکاری است که سازمان در آن فعالیت می‌کند. اعضای سازمان بدون داشتن چشم‌انداز موفقیت از چه‌گونگی تحقق رسالت سازمان آگاهی نخواهند داشت. به بیان دیگر رسالت، هدف سازمان و دلیل انجام وظایفی را که سازمان بر عهده دارد، مشخص می‌کند.


اهداف
اهداف خواسته‌های مشخص‌تری هستند که از ماموریت و بررسی محیطی ناشی می‌شوند عناصر استراتژی مدیریت رده بالاتر به اهداف پایین‌تر تبدیل می‌شوند.در مورد اهداف، بیان این نکته ضروری است که چون زمان و منابع محدود است، اولویت بعدی اهداف اهمیت بسیاری می‌یابد. در این زمینه مصالحه (TROD OFF) برای مثال بین سوددهی و سهم بازار یا سایر اهداف باید به طور کامل روشن باشد تا مهم‌ترین اهداف سازمان به دست آید.


رویکرد برنامه‌ریزی استراتژیک

برای طرح یک برنامه‌ریزی استراتژیک می‌توان سه گام اساسی را در نظر گرفت و بر اساس آن طرح استراتژیک را برنامه‌ریزی و اجرا کرد. این سه گام عبارت است از:

* گام اول: جای‌گاه خود را به عنوان یک سازمان مشخص کنیم؛ (کجا هستیم؟)
* گام دوم: برنامه‌ی ما برای آینده‌ی سازمان چیست؛ (به کجا می رویم؟)
* گام سوم: برای رسیدن به هدف یک رویکرد بنا کنیم و آن را به مرحله اجرا درآوریم.


* ویژگی‌های گام اول: در این مرحله 5 تا 10 درصد وقت، صرف‌ برنامه‌ریزی می‌شود. به عبارتی در این گام، برنامه‌ریزی نقش عمده‌ای ندارند. تنها، جای‌گاه و وضعیت کنونی سازمان تعیین می‌شود و مشخص می‌شود که سازمان در ابتدای کار در کجا قرار دارد.


* ویژگی‌های گام دوم: برنامه‌ریزی در این گام نقش مهمی به عده دارد و 40 تا 60 درصد وقت گروه را به خود اختصاص می‌دهد. کیفیت تصمیمات این گام بر کامیابی برنامه‌ریزی استراتژیک تاثیر بسزا دارد.


* ویژگی‌های گام سوم: در این مرحله نیز 49 تا 60 درصد وقت گروه صرف برنامه‌ریزی می‌شود. هم‌گام با این مرحله، گروه، استراتژی‌ها را برای تحقق چشم‌انداز تدوین می‌کند. در طول اجرای گام سوم، گروه طراحی تاکتیکی را آغاز می‌کند که به تحقق طرح استراتژیک کمک خواهد کرد.


فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک

الگوی برنامه‌ریزی استراتژیک که فرآیند آن بررسی می‌شود، دارای 8 مرحله است و این الگو نسبت به الگوهای دیگر فهرستی مناسب از مواردی تهیه کرده است که ارایه‌ی یک برنامه‌ریزی استراتژیک را ممکن می‌کند الگوی (BRYSON).
مراحل فرآیند مورد نظر برایسون عبارت است از:


* آغاز فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک و حصول توافق درباره‌‌ی آن
* تعیین و شناسایی دستور سازمانی
* روش به وجود آوردن رسالت و ارزش‌های سازمانی
* ارزیابی محیط خارجی (فرصت‌ها و تهدیدها)
* ارزیابی محیط داخلی (نقاط ضعف و قوت)
* شناسایی مسایل استراتژیکی که سازمان با آن‌ها روبه‌روست
* تنظیم استراتژی‌ها برای مدیریت مسایل استراتژیک
* برقراری دیدگاه سازمانی کارساز برای آینده


این هشت مرحله باید به اجرا، نتیجه‌گیری و ارزیابی منتهی شود. باید توجه داشت که نتیجه‌گیری و ارزش‌یابی در هر مرحله از فرآیند انجام شود.

مرحله‌ی اول: آغاز فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک و حصول توافق بر سر آن: هدف از این مرحله گفت‌وگو و جلب حمایت تصمیم‌گیرندگان کلیدی و رهبران فکری به منظور موفقیت برنامه‌ریزی از سازمان هستند توافق به دست آمده باید کوشش‌ها، مراحل مرجع در طول فرآیند، شکل و زمان‌بندی گزارش‌ها و نقش و وظایف اعضا را دربرگیرد.

* مدیران با به کارگیری برنامه‌ریزی استراتژیک می‌توانند پویایی سازمان را دو چندان کنند.
* برنامه‌ریزی استراتژیک با تحلیل عوامل خطرساز محیطی راه حل‌هایی را برای رسیدن به هدف ارایه می‌کند.

مرحله‌ی دوم، تعیین و شناسایی دستور سازمانی:

دستورهای رسمی و غیررسمی که بر عهده سازمان گذارده می‌شود، بایدهایی هستند که سازمان با آن‌ها روبه‌روست. سازمان‌های معمولی به طور دقیق می‌دانند که چه کارهایی را باید انجام دهند و چه کارهایی را انجام ندهند.

مرحله‌ی سوم، روشن کردن رسالت و ارزش‌های سازمان:

در این مرحله تعیین ماموریت سازمان و یا به عبارت دیگر علت وجود سازمان مشخص می‌شود؛ بدین معنا که چرا سازمان به وجود آمده است و برای تحقق چه چیزی تلاش می‌کند. تعیین هدف، می‌تواند مقدار قابل توجهی از تضادهای غیرضروری در سازمان را از بین ببرد و به آسان ساختن مذاکرات و بهره‌وری فعالیت‌ها کمک کند. موافقت بر سر اهداف، زمینه‌هایی را که سازمان در آن‌ها با رقابت روبه‌رو خواهد شد، معین می‌کند. سازمان پیش از تدوین شرح رسالت خود باید گروه‌های تاثیرگذار را مورد بررسی و تجزیه و تحلیلی قرار دهد. تاثیرگذار، فرد، گروه یا سازمانی است که می‌تواند بر منابع و یا برون‌داد سازمان تاثیر بگذارد. به عنوان مثال تعدادی از تاثیرگذاران دولت، شهروندان، مالیات‌دهندگان، اتحادیه‌ها، گروه‌های دارای قدرت نفوذ و احزاب و از تاثیرگذاران سازمان غیرانتفاعی ارباب رجوع، کارکنان و تامین‌کنندگان منابع مالی اشاره کرد.


مرحله چهارم، ارزیابی محیط خارجی:

تیم برنامه‌ریزی باید فرصت‌ها و تهدیدها را به خوبی شناسایی و تعیین کند. مطالعه‌ی محیط خارجی و ارزیابی آن برای بهتر شناختن فضایی است که در آن فعالیت می‌شود. روشن است که اگر محیط ثابت بود موضوع تاثیرات محیطی چندان با اهمیت نبود، اما امروزه تغییر به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر قلمداد می‌شود و به همین دلیل شناخت عوامل تاثیرگذار خارجی بسیار مهم است.
هدف اصلی در این مرحله شناخت فرصت‌ها و تهدیدهاست. هر موقعیتی که به حرکت و پیش‌رفت سازمان کمک کند، فرصت و هر موقعیتی که در عملکرد سازمان مانع ایجاد کند، تهدید نامیده می‌شود.


مرحله پنجم: ارزیابی محیط داخلی:

بیش‌تر سازمان‌ها اطلاعات بسیاری در مورد درون‌دادهای خود دارند اما در مورد استراتژی جاری خود چه به صورت کلی و چه بر مبنای کارکرد، نظر مشخصی ندارند. برای تنظیم اهداف سود شناخت محیط داخلی سازمان باید از مزیت استراتژیک آن آگاه بود. تحلیل و تشخیص مزیت استراتژیک فرآیندی است که توسط آن بازاریابی، تحقیق و توسعه، منابع و کارکنان و سیستم‌های اطلاعات مدیریت سازمان آزمایش می‌شود تا نقاط قوت و ضعف سازمان شناسایی شود.


مرحله ششم، شناسایی مسایل استراتژیکی سازمان:

مسایل و موضوعات استراتژیک باید در نتیجه‌ی فعالیت بررسی محیطی ظاهر شوند. این موضوعات باید با نقاط ضعف داخل سازمان، تهدیدات خارج سازمان و یا فرصت‌های آینده‌ی سازمان در نظر گرفته شوند. سازمان ممکن است خدمات و رویکردهای جدیدی در ارایه‌ی خدمات پیش‌نهاد کند. موضوع‌های استراتژیک باید به نوعی از موضوع‌های روزمره متمایز شوند و فهرست آن‌ها به عنوان تشکیل‌دهنده‌ی پایه‌های استراتژی‌هایی به کار برده شوند که باید تنظیم و اجرا شوند.

مرحله‌ی هفتم، تدوین استراتژی‌ها، برای مدیریت مسایل:

تنظیم و تدوین استراتژی که گاهی طرح اجرایی نامیده می‌شود، مرحله‌ای است که در آن موضوع‌های استراتژیک استنتاج شده از مراحل قبلی به صورت اجرایی در می‌آیند. در این مرحله استراتژی‌هایی برای تحقیق اهداف عینی منتخب تنظیم می‌شوند و می‌توان در عمل آن‌ها را طرح‌های اجرایی که نشان‌دهنده‌ی مراحل اصلی، پاسخ‌گویی‌ها، ضرب‌الاجل‌ها و منابع مورد نیازجهت تحقیق اهداف عینی هستند، دانست.

یک استراتژی کارساز باید با چند معیار مطابقت داشته باشد، از نظر فنی قابل اجرا و از نظر سیاسی مورد قبول گروه‌های تاثیرگذار کلیدی باشد و با فلسفه و ارزش‌های محوری سازمان هماهنگ باشد. افزون بر این، استراتژی کارساز باید مسایل اخلاقی، معنوی و قانونی را نیز رعایت کند.


مزایای برنامه‌ریزی استراتژیک


* یکی از مزایای برنامه‌ریزی استراتژیک های بودن آن است. این نوع برنامه‌ریزی جهت و مسیر فعالیت‌ها و عملیات سازمان را مشخص می‌سازد و به عنوان راهنمای سازمان عمل می‌کند.

* جهت‌گیری آینده، اولویت‌ها را مشخص می‌کند و تصمیم‌های امروز را در پرتو پیامدهای آینده اتخاذ می‌کند.

* برنامه‌ریزی استراتژیک نقش هماهنگ‌کننده بین برنامه‌های عملیاتی سازمان را انجام می‌دهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یک مسیر جهت می‌بخشد.

* با اوضاع و شرایطی که به سرعت دست‌خوش تغییر می‌شوند، به روشی کارساز برخورد و کار تیمی و تخصصی کارشناسی ایجاد می‌کند.

* برنامه‌ریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیش‌بینی‌های آینده می‌پردازد و از این رو دارای اطلاعاتی است که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است.

* برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک خواهان بینش استراتژیک در سراسر واحدهای سازمانی و از جمله همه‌ی سیستم‌های اداری است و به جای این‌که عملی مکانیکی باشد نقش محوری افراد، گروه‌ها و نفوذ فرهنگ سازمان را به رسمیت می‌شناسد.


محدودیت‌ها
با وجود مزایای برشمرده تنظیم اهداف سود شده برنامه‌ریزی استراتژیک بسیاری از صاحب‌نظران نیز برنامه‌ریزی استراتژیک را ناکارا و گاهی اوقات زاید می‌دانند و محدودیت‌هایی را در جهت کاربرد آن بیان می‌دارند که عبارت است از:


* بالا بودن هزینه‌هایی که برای برنامه‌ریزی مورد نیاز است و بیش‌تر سازمان‌های کوچک امکان استفاده از آن را پیدا نمی‌کنند؛
* از نظر زمانی این نوع برنامه‌ریزی نیاز به زمان طولانی دارد. سازمان‌ها برای برنامه‌ریزی باید مدت‌زمان زیادی وقت صرف کنند و مراحل مختلف این فرآیند را پشت سر نهند تا سیستم برنامه‌ریزی استراتژیک بتواند شروع به کار کند.


* فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک بیش از آن‌چه هست یا می‌تواند باشد، منطقی و تحلیلی ارایه شده است. طرح آن بیش از اندازه ذهنی است و نمی‌تواند پویایی‌های اجتماعی- سیاسی کار در هر سازمان را به شمار آورد؛

*تصمیم‌گیری در مورد ماموریت و اهداف همواره ساده نیست و ممکن است معنایی نداشته باشد؛

*برنامه‌ریزی استراتژیکی از نظر تخصصی نیاز به نیروی انسانی متخصص دارد که در دست‌رس همه‌ی سازمان‌ها نیست؛
*دست‌رسی نداشتن سازمان‌ها برای رسیدن به اطلاعات جامع و به موقع در مورد محیط، تحولات و رویدادهای کلان محیطی؛
*ناآشنایی مدیران با مباحث مدیریت استراتژیک و برنامه‌ریزی استراتژیک و بی‌اعتمادی آن‌ها به برنامه‌ریزی استراتژیک.

*الوانی، سید مهدی، مدیریت عمومی، نشرنی، 1376، چاپ دهم.

* براین کوبین، جیمز و منیزبرگ، هنری و جیمز رابرت، مدیریت استراتژیک، ترجمه محمد صائبی، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1376، چاپ دوم.

*رضاییان، علی، اصول مدیریت، انتشارات سمت، چاپ ششم، 1371.

*زاهدی، شمس‌السادات و الوانی، سید مهدی و فقیهی، ابوالحسن، فرهنگ جامع مدیریت، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ دهم، 1379.

*صادق‌پور، ابوالفضل و مقدس، جلال، نظریه سازمان مدیریت و علم مدیریت، مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ هفتم، 1374.

جایگاه مدیریت مالی شرکت در پیشبرد اهداف بلند‌مدت آن

مدیریت مالی شرکت و همچنین مدیریت ریسک و سرمایه‌گذاری، بخش جدایی‌ناپذیر هر سازمان و هر کسب‌وکاری می‌باشد. پس چنانچه شما صاحب کسب و کاری هستید و یا در بخش مالی یک سازمان فعالیت می‌کنید، پیشنهاد می‌کنیم مطالعه این مقاله و تماشای بخشی از برنامه راهکار که توسط مرکز آموزش‌های کاربردی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران فراهم شده است را از دست ندهید.

در این مقاله شما با جایگاه و نقش مدیریت مالی شرکت آشنا می‌شوید و با مطالعه این بخش، وظایف مدیران مالی، تفاوت حسابداری و مدیریت مالی و نحوه گزارشگری مالی در سازمان را بهتر درک خواهید کرد.

مقدمه

در گذشته‌های نه‌چندان دور، جایگاه مدیر مالی با جایگاه حسابدار در سازمان‌ها تفاوتی نداشت و این موضوع نشأت‌گرفته از تفکرات سنتی و قدیمی در حوزه مدیریت مالی بود؛ تنظیم اهداف سود اما امروزه در بخش مدیریت مالی شرکت‌ها، دو وظیفه‌ حسابداری و مدیریت مالی از یکدیگر جدا شده است و هر یک از آن‌ها در ابعاد متفاوتی برای تحقق اهداف سازمان تلاش می‌کنند.

به طور کلی وظیفه‌ حسابداری در سازمان، تولید اطلاعات مالی و تبدیل داده‌های خام به اطلاعات مفید است که مدیریت مالی سازمان به کمک این اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن‌ها اقدام به آینده‌نگری و انجام وظایف مربوط به خود می‌نماید. نکته‌ کلیدی در این زمینه این است که چک لیست‌های مهم در ارتباط با تغییرات، بهبود، یا ضعف مدیریتی از حوزه‌ مالی قابل استخراج می‌باشد. مدیریت مالی به عنوان یکی از گرایش‌های دوره MBA، آموزش سرفصل‌های مدیریت ریسک و سرمایه‌گذاری و اصول مدیریت مالی شرکت و تجزیه و تحلیل رویدادها و نسبت‌های مالی را در دستور کار خود قرار داده است.

نقش مدیریت مالی در سازمان چیست؟

مدیر مالی در سازمان، وظیفه دارد استراتژی‌ها و گزارش‌های مالی را برای بهبود سلامت مالی شرکت و دستیابی به اهداف بلندمدت خود ایجاد نماید. جایگاه مدیریت مالی جهت کمک به حفظ پایداری شرکت از نقطه‌نظر مالی و انجام سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه، عموماً با مدیریت سازمان ارتباطی مستمر دارد. مدیر مالی همچنین جهت تعیین منافع احتمالی تصمیمات و سرمایه‌گذاری‌ها، روندهای فعلی بازار و فرصت‌های مالی بالقوه را تجزیه و تحلیل می‌کند و مسئول تحقیق و بررسی درباره الزامات قانونی مدیریت مالی شرکت می‌باشد. همچنین از سازگاری شرکت با این الزامات اطمینان حاصل می‌نماید.

وظایف اصلی مدیران مالی، شامل تهیه گزارش‌های فعالیت سازمان، پیش‌بینی‌های مالی و تدوین استراتژی‌هایی جهت حفظ یا کاهش هزینه‌های شرکت است. آنها به طور مستمر بر گزارش‌های مالی بدست آمده از بخش حسابداری شرکت نظارت می‌کنند تا راهی برای حفظ یا کاهش هزینه‌های شرکت بیابند.

تفاوت حسابداری و مدیریت مالی

  • حسابدار معمولاً گذشته‌نگر است و رویدادهای مالی را ثبت می‌نماید، اما مدیریت مالی شرکت، آینده‌نگر است و با اطلاعاتی که از صورت‌های مالی بدست می‌آورد، مدیریت شرکت را نسبت به آن‌ها آگاه می‌نماید.
  • حسابداری به نسبت مدیریت مالی نیاز کمتری به تنظیم اهداف سود استفاده از علم و دانش آکادمیک دارد، در واقع می‌توان گفت حسابداری نوعی مهارت و فن محسوب می‌شود اما مدیریت مالی نیاز به آموزش و تخصص دارد.
  • کار حسابداری محدود به گزارشگری مالی و ارائه‌ اطلاعات به موقع و به روز است. اما وظیفه مدیر مالی، تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی، به منظور برنامه‌ریزی برای آینده می‌باشد.

اهداف سازمانی از دید مدیریت مالی

مدیریت مالی

Business Financial Management

هدف کلی هر سازمانی، توسعه عملکرد و گسترش شرکت می‌باشد و این هدف از دید مدیریت مالی شرکت

به معنای به حداکثر رساندن ثروت سهامداران و خلق بیشترین ارزش است. اساساً اهداف مدیریت مالی در امتداد اهداف سایر بخش‌های سازمان حرکت می‌کند و تضادی با آن‌ها ندارد.

با توجه به تاریخچه مدیریت مالی از گذشته تا به امروز، سه دیدگاه کلی وجود داشته است که به شکل مستمر دچار پیشرفت و تقویت شده است.

  • دیدگاه سنتی؛ با هدف حداکثرسازی سود شرکت :

به این معنا که با توجه به رابطه‌ی سود (سود=هزینه-درآمد) بتوان این مقدار را به حداکثر رساند.

  • دیدگاه مدرن؛ با هدف حداکثرسازی ثروت سهامداران :

تفاوت سود با ثروت بر این است که، هدف شرکت کسب سود است اما با این تفاوت که تمامی سود نباید میان سهامداران توزیع شود، بلکه باید بخشی از سود نقدی در خود شرکت سرمایه‌گذاری شود تا منجر به رشد شرکت و افزایش ثروت شود.

  • یکی از تفاوت‌های این دیدگاه با دیدگاه مدرن، این است که ثروت، دارای بعد شخصی است و در نهایت به سهامداران شرکت تعلق می‌گیرد، اما بحث خلق ارزش، با درگیر کردن مسئولیت اجتماعی در وظایف سازمانی، با هدف خلق و ارائه‌ ارزش هرچه بیشتر به آحاد جامعه و مشتریان، منجر به افزایش ثروت سهامداران و توسعه و رشد شرکت هم خواهد شد و این هدف ابعاد اجتماعی اهداف سازمانی را هم تا حد زیادی درنظر می‌گیرد.

گزارشگری مالی

صورت‌های مالی برای تجزیه و تحلیل مالی مورد استفاده قرار می‌گیرند و مدیریت مالی شرکت برای تحلیل آن‌ها، می‌بایست به هر یک از این سه گزارش به طور ویژه توجه نمود، چراکه هر یک در جای خود بسیار با اهمیت است‌.

  • ترازنامه (صورت وضعیت): تهیه و تنظیم و بررسی ترازنامه شرکت بدین منظور انجام می‌شود که منابع و مصارف سرمایه مشخص شود، به عبارت دیگر با بررسی ترازنامه می‌توان دریافت که شرکت چه دارایی‌هایی دارد و چگونه منابع مالی مورد نیاز آن را تأمین کرده است.
  • صورت جریان وجوه نقد: صورت جریان وجوه نقد بیان می‌کند که چه مقدار از سود حاصل شده شرکت، به صورت وجوه نقد موجود است. اطلاعات بدست آمده از صورت جریان وجوه نقدی در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مالی مهم است و این اطلاعات تنها از صورت جریان وجوه نقد استخراج می‌شود.
  • صورت سود و زیان (صورت عملکرد): در صورت عملکرد، که در دوره های زمانی مشخص تهیه می‌شود، درآمد‌ها و هزینه‌های حاصل شده‌ شرکت ثبت و در نهایت سود ناویژه، سود خالص، سود تقسیمی و سود انباشته شناسایی می‌شود.

شاخصه‌های سود باکیفیت از دیدگاه مدیریت مالی شرکت

سود با کیفیت، سودی است که می تواند برای مدت‌ها تکرار شود و ادامه یابد. به عبارت دیگر، سود باکیفیت شامل اقلام یک‌باره درآمدی نیست که سهامداران نتوانند به طور منطقی انتظار کسب آن در سال بعد را داشته باشند. به طور کلی چند شاخصه برای سود باکیفیت ذکر می‌کنند:

  • قابلیت نقد شدن: به طور کلی هر چقدر نقدینگی شرکت بیشتر باشد، شرکت در پرداخت به‌موقع بدهی‌ها، کمتر دچار مشکل می‌شود.
  • پایداری : سود شرکت باید از منابع پایدار و بلندمدت حاصل شود.
  • قابلیت پیش‌بینی: سود شرکت می‌بایست قابل پیش‌بینی باشد تا بتوان بر اساس آن، برای استفاده از منابع در اختیار شرکت برنامه‌ریزی بلندمدت انجام داد.

نتیجه

به طور کلی امور حسابداری سازمان با بخش مدیریت مالی گره خورده است و سازمان‌هایی که ارتباط درست و تأثیرگذاری میان این دو بخش برقرار نمایند، می‌توانند با تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی به درک درستی از وضعیت کنونی سازمان برسند و برای آینده‌ سازمان برنامه‌ریزی نمایند.

حد سود و حد ضرر چیست و چگونه تنظیم می شود؟

حد سود و حد ضرر بورس

یکی از پر کاربردترین اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده در بازار سرمایه، حد سود و حد ضرر میباشد؛ معامله گران حرفه ای در ابتدای ورود به یک سهم، اهداف سهم را به وسیله اندیکاتورها و دیگر ابزارهای تکنیکالی مشخص می کنند و نقطه ی ورود و خروج مشخصی دارند.
در ادامه در این مقاله بیشتر با مفهوم حد سود و حد ضرر آشنا خواهیم شد و چگونگی تعیین حد سود و حد ضرر را بررسی خواهیم کرد.

مقدمه ای بر حد سود و حد ضرر

اگر جزء فعالان بازار سرمایه هستید، باید بارها دو واژه ی حد سود و حد ضرر به گوش تان خورده باشد. تعیین حد سود و حد ضرر یعنی با هدف به سهمی وارد شدن. در واقع یعنی بی برنامه و سردرگم نبودن و یعنی مشخص بودن نقاط خروج از سهم؛ اغلب فعالان بازار سرمایه، هدف خاصی از ورود به هر سهم دارند و با توجه به اجتناب ناپذیر بودن بازار سرمایه، تعیین حد سود و حد ضرر میتواند نقش به سزایی در اثر بخشی هر چه بیشتر خرید و فروش های شما داشته باشد.

حد سود چیست؟

به بیان ساده و مفید، حد سود به محدوده ای بالاتر از قیمت خرید گفته میشود که شما قبل از خرید یک سهم آن را مشخص می کنید و آن محدوده را، نهایت سودی که میتوانید از این سهم کسب کنید می پندارید و تصمیم می گیرید که وقتی قیمت سهم به آن محدوده رسید، آن سهم را تنظیم اهداف سود فروخته و از آن خارج شوید. همچنین باید بدانید که معمولا حد سود را در نزدیکی مقاومت های معتبر و سقف های تکنیکالی در نظر میگیرند و برخی معامله گران با توجه به دیدگاه و استراتژی معاملاتی شان، به محض رسیدن قیمت سهم به محدوده حد سود، از آن خارج میشوند.

حد ضرر چیست؟

به بیان ساده و مفید حد ضرر به محدوده ای پائین تر از قیمت خرید گفته میشود که شما منتظر هستید که اگر سهم به این محدوده برسد، با ضرر از آن خارج شده و متحمل ضررهای بیشتری نشوید. همچنین باید بدانید حد ضرر معمولا مقداری پائین تر از حمایت های معتبر و کف های تکنیکالی در نظر گرفته میشود و البته واکنش سهامداران به محض رسیدن قیمت سهم به حد ضرر، با توجه به دیدگاه کوتاه مدتی یا بلند مدتی و با توجه به استراتژی های معاملاتی شان، متفاوت خواهد بود.

راه حلی برای جبران ضرر

یکی از مهم ترین کارها در بازار بورس این است که برای هر معامله، پس از تعیین حد سود و حد ضرر، به حد سود و حد ضرر پایبند باشید؛ گاها رخ میدهد که علی رغم تحلیل و بررسی سهم مورد نظر، پس از ورود به سهم به دلیل رخ دادن اتفاقات منفی حول شرکت و یا دیگر دلایل، سهم دچار ضرر و افت قیمتی میشود. اصلاح و افت قیمت و یا ضرر در هر سهمی ممکن است اتفاق بیفتد که این امری بدیهی است و انتظار می رود که پس از طی کردن دوران اصلاح، سهم به روند صعود بازگشته و مجددا سود دهی خود را آغاز کند؛ اما برای جبران ضرر در این جور مواقع، دو راه وجود دارد.

راه حل اول این است که به محض فعال شدن حد ضرر از سهم خارج شد و آن سهم را به دقت زیر نظر گرفت و به محض دریافت سیگنال های بازگشتی از این سهم، مجدد سوار آن شد و ضرر متحمل شده را جبران کرد.

همچنین راه حل دوم این است که اگر از ارزندگی و آینده ی درخشان سهم تان اطمینان دارید، به محض فعال شدن حد ضرر سهم، از سهم خارج نشده و اندکی صبر پیشه کنید. حال در چنین شرایطی، سهم را به دقت زیر نظر گرفته و به محض دریافت سیگنال های بازگشتی از سهم، میانگین کم کرده و از سیر صعودی سهم لذت ببرید. همچنین باید بدانیم که میانگین کم کردن به این معناست که در چنین شرایطی که در ضرر هستید و سهم در کف قیمتی سیگنال بازگشت به روند صعودی را صادر کرده، مجددا از آن سهم در کف قیمت خریداری کنید تا میانگین قیمت خرید تان کاهش یابد و سریع تر به سود برسید.

چگونگی تعیین حد سود و حد ضرر

تعییین محدوده ای برای حد سود و حد ضرر برای هر سهم متفاوت است؛ زیرا که قیمت های سهام مختلف با یکدیگر و دیدگاه سهامداران مختلف با یکدیگر، مختلف و متفاوت است. پس از تشخیص روند سهم و تعیین نقاط حمایتی و مقاومتی، به طور کلی، معمولا حد سود سهم مورد نظر را 5 درصد پائین تر از محدوده مقاومت سهم در نظر می گیرند؛ چرا که ممکن است به محض رسیدن سهم به محدوده مقاومتی و فشار فروش سهامداران، سهم با صف فروش سنگینی مواجه شود و نتوان به راحتی از آن خارج شد.

همچنین به طور کلی معمولا حد ضرر سهم مورد نظر را چند درصد پائین تر از محدوده حمایتی و نقطه خرید در نظر می گیرند.
البته برای خروج از سهم باید مطمئن شویم که سطح حمایتی سهم شکسته شده و سهم به سمت قیمت های پائین تر در حال حرکت است؛ چرا که ممکن است هر آن مورد حمایت قرار گرفته و روند صعودی خود را در پیش گیرد.

تعیین نسبت ریسک به ریوارد

نکته خیلی مهم در تعیین حد سود و حد ضرر، تعیین نسبت ریسک به ریوارد برای هر معامله است. نسبت ریسک به ریوارد، آن قدر اهمیت بالایی دارد که خود میتواند مقاله ای جداگانه باشد اما با توجه به اینکه به مبحث حد سود و حد ضرر مرتبط است، به صورت کوتاه و مختصر به آن اشاره میشود. نسبت ریسک به ریوارد یعنی من در ازای کسب X مقدار سود، حاضرم تا Y مقدار ضرر را به جان بخرم.

همانطور که پیش‌تر گفتیم، هیچ چیز در بازار سرمایه قطعیت ندارد و هر آن ممکن است تحلیل و تفسیر برترین تحلیل گران و مفسران با انتشار اخبار و اتفاقاتی، اشتباه از آب در بیاید. نسبت ریسک به ریوارد، نسبتی است که هر شخص با توجه به دیدگاه و استراتژی معاملاتی اش برای خود تعیین میکند و یک قانون خاص یا از پیش نوشته شده ای نیست.

تعیین نسبت ریسک به ریوارد

بطور مثال یک شخص ممکن است که نسبت ریسک به ریوارد در معاملات خود را 2 به 1 در نظر بگیرد که نسبتی معمول و منطقی است؛ یعنی حاضر است مثلا در ازای کسب 20 درصد سود، 10 درصد ضرر را بپذیرد. همچنین نسبت های 3 به 1 در تعیین ریسک به ریوارد هم میتواند منطقی باشد اما نسبت های خیلی بالاتر، شخص را طمع کار جلوه میدهد که اصلا خوب نیست و نسبت 1 به 1 هم بدون شک قمار محسوب میشود.

نمیدونی چجوری سیو سود کنی؟! » سیو سود در بازار بورس

نتیجه گیری پایانی در خصوص حد سود و حد ضرر

همواره بسیار گفتیم و شنیدیم که تعیین حد سود و حد ضرر و پایبندی به آن، یکی از اصلی ترین اصول معامله گری است که هر فرد در بازار سرمایه باید آن را تنظیم اهداف سود رعایت کند. نکته هم ضروری است که بدانیم استراتژی و دیدگاه هر شخص در بازار سرمایه متفاوت است. پس با استراتژی، دیدگاه و گفته دیگران معامله نکنید؛ زیرا که آستانه تحمل ضرر هم برای هر شخص متفاوت است. موفق و پرسود باشید.

سوالات متداول در رابطه با حد سود و حد ضرر

حد سود به محدوده ای بالاتر از قیمت خرید گفته میشود که شما قبل از خرید یک سهم آن را مشخص می کنید و آن محدوده را، نهایت سودی که میتوانید از این سهم کسب کنید می پندارید و تصمیم می گیرید که وقتی قیمت سهم به آن محدوده رسید، آن سهم را فروخته و از آن خارج شوید؛

حد ضرر به محدوده ای پائین تر از قیمت خرید گفته میشود که شما منتظر هستید که اگر سهم به این محدوده برسد، با ضرر از آن خارج شده و متحمل ضررهای بیشتری نشوید؛

تعییین محدوده ای برای حد سود و حد ضرر برای هر سهم متفاوت است؛ زیرا که قیمت های سهام تنظیم اهداف سود مختلف با یکدیگر و دیدگاه سهامداران مختلف با یکدیگر، مختلف و متفاوت است؛

چگونه یک پیش‌بینی مالی خوب داشته باشیم؟

مفهوم پیش بینی مالی در سایت 100استارتاپ

پیش‌بینی مالی یک گام اساسی هنگام ایجاد یک ایده تجاری است. پیش‌بینی مالی به شما این امکان را می‌دهد تا درآمدها و هزینه‌های کسب‌ و‌ کار خود را در یک دوره معین پیش‌بینی کنید. حتی اگر انجام این کار گاهی اوقات سخت باشد، برای هر کارآفرینی ضروری است. در واقع، شما می‌توانید با پیش‌بینی‌ مالی اهداف خود را به صورت کمی تعریف تنظیم اهداف سود کنید. اگر این اهداف به خوبی دنبال شوند، به شما این امکان را می‌دهد تا تجارت خود را در شرایط خوبی توسعه دهید.

اهمیت پیش‌بینی‌مالی

اجرای ایده کسب‌ و‌ کار بدون جذب سرمایه غیرممکن است. سرمایه‌گذاران و تمام کسانی که از کسب‌ و‌ کار‌های نوپا حمایت می‌کنند، به دنبال چیزی هستند که اثبات کند ایده شما قابل اجرا و سودده است. شما باید بتوانید با دلایل منطقی و حساب‌شده این موضوع را ثابت کنید. این کار از طریق ارائه مدل کسب‌ و‌ کار انجام می‌شود. مهم‌ترین بخش مدل کسب‌ و کار برای سرمایه‌گذاران پیش‌بینی‌مالی است. اگر در تدوین این قسمت خوب عمل کنید، بیشتر راه جلب اعتماد سرمایه‌گذار را انجام داده‌اید.

از طرفی شما تا زمانی که چیزی را اندازه‌گیری نکنید، نمی‌توانید چیزی را مدیریت کنید. پس لازم است پیش‌بینی مالی داشته باشید تا بتوانید کسب‌ و کار خود را بهتر پیش ببرید. فرایند اندازه‌گیری باید بارها مورد بررسی قرار گرفته و به‌روز‌رسانی شود.

عناصر کلیدی پیش‌بینی مالی

فرمول کلی برای تمام کسب‌ و کارها وجود ندارد اما پیش‌بینی مالی برای کسب‌ و کارها شامل یک‌سری عناصر کلیدی است که باید آن‌ها را مورد بررسی قرار داد. این موارد عبارتند از:

۳ عنصر کلیدی مالی در سایت ۱۰۰استارتاپ

۱. ترازنامه

ترازنامه، دارایی‌ها و بدهی یک شرکت و میزان سرمایه‌گذاری سهامداران را در لحظه‌ای خاص به نمایش می‌گذارد. در واقع ترازنامه یک صورت مالی است که نشان می‌دهد دارایی‌های استارتاپ به چه شکلی از طریق وام و سرمایه تامین شده‌است. در بخش ترازنامه، ارزش خالص شرکت در پایان دوره 6 ماهه یا یک ساله تخمین زده می‌شود. ارزش خالص عبارت است از حاصل جمع (تفریق) دارایی‌ها و بدهی‌های شرکت در یک زمان خاص . معمولا برای ترازنامه دوره یک‌ساله را در نظر می‌گیرند.

مفهوم ترازنامه مالی در سایت ۱۰۰استارتاپ

۲. صورت حساب سود و زیان

صورت سود و زیان شامل خلاصه‌ای از درآمدها و هزینه‌های یک استارتاپ است و چگونگی عملکرد مالی استارتاپ در طی یک دوره مالی مشخص را منعکس می‌کند. در واقع خروجی نهایی این صورت مالی، میزان سود یا زیان یا همان عملکرد مالی استارتاپ در طی دوره مالی است. با کسر سود و زیان از هم، سود خالص به‌دست می‌آید. در نتیجه می‌توان متوجه شد استارتاپ سودآور است یا خیر. یک استارتاپ زمانی که نقطه سر به سر خود را رد می‌کند به سوددهی می‌رسد . وقتی فروش به حدی برسد که درآمد با هزینه‌ها (هزینه‌های ثابت به‌علاوه هزینه‌های متغیر تا آن لحظه) برابر شود، به نقطه سر‌به‌سری رسیده‌ایم. یکی از نکاتی که سرمایه‌گذاران در زمان مطالعه پیش بینی مالی شما توجه ویژه‌ای به آن دارند همین صورت سود و زیان است. در واقع برای سرمایه‌داران مهم‌ترین چیز بازگشت سرمایه و سوددهی پروژه است.

صورت حساب سود و زیان در سایت 100استارتاپ

۳. صورت جریان وجوه نقد

صورت جریان وجوه نقد به ما نشان می‌دهد که چه مقدار وجه نقد طی یک بازه زمانی در استارتاپ مصرف شده‌است. صورت جریان وجوه نقد اطلاعات مفیدی در ارتباط با فعالیت‌های استارتاپ در ایجاد وجه نقد ارائه می‌کند.

سه دسته اصلی فعالیت‌هایی که در جریان وجوه نقد منعکس می‌شود شامل فعالیت‌های عملیاتی، فعالیت‌های سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های تامین مالی است. در تنظیم اهداف سود قسمت فعالیت‌های عملیاتی در واقع آن درآمدی که شرکت به‌دست می‌آورد ورود نقدینگی و مالیات خروج نقدینگی است.

در قسمت تامین مالی وام یا قرضی که شرکت می‌گیرد ورود نقدینگی و بازپرداخت آن خروج نقدینگی می‌باشد. در نهایت اگر شرکت در جایی سرمایه‌گذاری کند خروج نقدینگی و سود حاصل از سرمایه‌گذاری ورود نقدینگی است.

صورت جریان وجوه نقد در سایت ۱۰۰استارتاپ

سناریو سازی

تحلیل این عناصر کلیدی ابزاری است که کمک می­‌کنند از جنبه‌ها و زاویه‌های مختلف به استارتاپ نگریست و فرضیات و احتمالات مختلف را برای آینده آن در نظر گرفت. بررسی سناریوهای مختلف در پیش‌بینی مالی اهمیت دارد. برای مثال سناریوهای مختلف میزان فروش تعریف کنید. اگر سطح فروش از سطح انتظارتان بالاتر بود درآمد و هزینه‌ها به چه شکل خواهند بود، برای پوشش این سطح از فروش به چه منابعی نیاز دارید. یا زمانی که میزان فروش از سطح انتظارتان پایین آمد درآمد و هزینه‌ها چگونه تغییر خواهند کرد.

سرمایه‌گذاران به چه نکاتی در پیش‌بینی مالی توجه می‌کنند؟

مهم‌ترین نکاتی که سرمایه گذاران در سند پیش‌بینی مالی به دنبال آن‌ هستند، شامل موارد زیر است:

  • معقول و معتبر بودن فرضیه‌های پیش‌بینی مالی
  • جریان نقدینگی مناسب
  • منطقی بودن جریان‌های درآمدی
  • شفاف و منطقی بودن هزینه‌ها و تناسب آن‌ها با مقدار سرمایه مورد نیاز

بنابراین برای داشتن یک پیش‌بینی مالی مناسب موارد بالا را در پیش‌بینی مالی خود رعایت کنید تا با احتمال بیشتری بتوانید نظر سرمایه گذاران را جذب کنید.

سخن پایانی

داشتن طرح و برنامه دقیق بر اساس پیش‌‌بینی‌های ریاضی، از هدر رفتن منابع مالی جلوگیری خواهد کرد. برای تدوین یک پیش‌بینی مالی مناسب برای کسب‌ و کار باید واقع‌گرا و دقیق بود. جمع‌آوری اطلاعات کافی از کسب‌ و کارهای مشابه، محاسبات شفاف و دقیق و صداقت کامل از پیش‌نیازهای تنظیم یک مدل کسب‌ و کار خوب و کاربردی هستند.

پیش‌بینی مالی شرکت‌هایی با سابقه بالا به خودی خود کار سختی است، این پیش‌بینی برای استارتاپ‌هایی که سابقه‌ای کمی دارند به مراتب سخت‌تر خواهد بود. پیش‌بینی مالی در بازار ایران که ثبات و امنیت اقتصادی پایین‌تری نسبت به میانگین جهانی دارد، سخت‌تر خواهد بود. بنابراین انتظاری وجود ندارد که پیش‌بینی مالی که انجام می‌دهید از دقت بسیار بالایی برخوردار باشد.

تجربه سال‌ها نوشتن و بررسی پیش‌بینی‌های مالی ثابت کرده که تمام استارتاپ‌هایی که در مراحل اولیه (seed & early stage) قرار دارند، در پیش‌بینی مالی خود دارای انحراف حداقل 50 درصدی هستند.

نکته‌ای که باید در این میان توجه ویژه‌ای به آن داشته باشید، این است که به طور مرتب و در بازه‌های یک یا سه ماه سند پیش‌بینی مالی خود را مورد بازبینی قرار دهید. ببینید آیا به اهدافی که برای خود تعیین کرده بوده‌اید، رسیده‌اید یا خیر؟ چه مقدار منابع برای رسیدن به این اهداف تخصیص داده‌اید؟ آیا مفروضات، هزینه‌ها و درآمدهای شما مطابق با پیش‌بینی که انجام داده اید بوده است یا خیر؟

پاسخ به این سوالات و بروز رسانی پیش‌بینی مالی موجب خواهد شد که شما برنامه مدون‌تری برای دسترسی به اهداف خود داشته باشید و با گذشت زمان پیش‌بینی مالی شما دقیق‌تر و به واقعیت نزدیک‌تر شود.

هدف گذاری به روشSMART چیست و چرا کار نمیکند : ۶ علت

اهداف smart

تمرکز بر اهداف یک عامل مهم در تعریف “موفقیت” است، اما شما همچنین باید پیشرفت و تلاش را اندازه گیری کنید. در این مقاله به مفهوم هدف SMART میپردازیم و در ادامه دلایلی که ممکن است باعث شود هدف گذاری SMART برای شما کار نکند را میشماریم تا از این اشتباهات احتمالی اجتناب کنید.

احتمالاً با مفهوم اهداف SMART آشنا هستید. چارچوب SMART روشی برای تنظیم اهداف است. یک هدف SMART باید مشخص (Specific)، قابل اندازه‌گیری (Measurable)، دست یافتنی (Achievable)، مرتبط (Relevant) و در محدود زمانی مشخص (Timely) باشد. استفاده از روش اهداف SMART برای تنظیم OKR و نتایج کلیدی معمول است. این روش برای اهداف فردی و اهداف سازمانی قابل استفاده است.

SMART بر چه مبنایی عمل می کند؟

همین الان به هدفی که می خواهید به آن دست پیدا کنید فکر کنید، چه شخصی و چه سازمانی. برای اینکه هدفتان را S.M.A.R.T کنید نیاز دارید معیارهای مشخص بودن، قابل اندازه‌گیری، دست‌یافتنی، مرتبط و بهنگام بودن را در آن تصدیق کنید.

مشخص بودن:

دقیقا چه چیز می خواهید به دست آورید؟ هر چه بیشتر توضیح دهید شانس بیشتری برای بدست آوردن آن دارید. در اهداف SMART بین «می خواهم میلیاردر شوم» و « می‌خواهم تا ده سال آینده به درآمد ماهیانه ۵۰ میلیون تومان در ماه با تولید و فروش نرم افزار دست پیدا کنم» تفاوت زیادی وجود دارد.

سوالاتی که باید در هنگام تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت از خود بپرسید:

  • من دقیقا چه چیز می خواهم بدست بیاورم؟
  • کجا؟
  • چطور؟
  • چه وقت؟
  • با چه کسی؟
  • موانع و محدودیت‌های سر راه من چیست؟
  • برای اینکه به این هدف برسم دقیقا باید چه کار کنم؟ راه‌های جایگزین برای دستیابی به این هدف چیست؟

قابل اندازه‌گیری:

اهدف قابل اندازه گیری به این معنی است که دقیقا بدانید در زمان دستیابی به هدف چه چیزی خواهید دید، شنید و احساس خواهید کرد، به این معنا که اهدافتان را به عناصر قابل اندازه گیری بشکنید. به شواهد واقعی نیاز دارید. خوشحالتر بودن شاخص مناسبی نیست.

اندازه گیری اهداف همچنین به شما این امکان را می دهد که ببینید این آن‌چیزی بوده که دقیقا میخواستید یا نه. تعیین و تعریف ابزار فیزیکی، اندازه گیری رسیدن به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت را واضح‌تر و ساده تر می کند.

دست‌یافتنی:

هدف شما دست‌یافتنی است؟ منظور این است که بررسی کنید و دریابید که آیا هدف مورد نظرتان برای شما واقعا قابل دستیابی باشد. سبک و سنگین کنید و ببینید تلاش، زمان و دیگر هزینه هایی که برای رسیدن به هدفتان در مقابل فواید، تعهدات و دیگر اولویتهای زندگیتان صرف می کنید ارزش داشته باشد.

اگر زمان، پول و استعداد رسیدن به هدفی را نداشته باشید قطعاً شکست خواهید خورد و متضرر می شوید. اما به این معنی نیست که شما نمی‌توانید چیزی را که غیر ممکن به نظر می رسد انتخاب کنید، smartانه برای آن برنامه ریزی کنید و به آن جامه عمل بپوشانید. ستاره ها در نشانه گیری و زدن به هدف هیچ مشکلی ندارند. شما تصمیم گرفتید که امسال اثربخشی واحدتان را بدون جذب کارمندی جدید دو برابر کنید و اکنون به ۸/۱ برابر رسیدید، نرسیدن به ۲ برابر چقدر بد شده است؟ اما واقعا خیلی بد نشده…

مرتبط بودن:

آیا هدفتان به شما مرتبط هست؟ شما می‌خواهید فرد معروف و مشهوری در سراسر جهان شوید، یا شرکتی چند ملیتی داشته باشید، و یا حتی شغلی پر مشغله داشته باشید؟ برای تصمیمی که گرفته اید خصوصیات فردی را در نظر گرفته اید، یا گروهتان به آن اندازه بزرگ هست و قابلیتهای گروهی رسیدن به آن هدف را دارد؟

اگر کمبود مهارتهای مشخصی را برای رسیدن به هدف دارید می توانید برای آموزش خود برنامه ریزی کنید. اگر در منابع مورد نیاز رسیدن به هدف کمبود دارید می توانید راهی برای تأمین آن‌ها پیدا کنید.

اما سوال اصلی این است که چرا می‌خواهید به آن هدف برسید؟ چه قصدی پشت آن هدف است و واقعا با رسیدن به آن هدف مقصود برآورده می شود؟

شاید شما به این فکر کنید که اگر گروه بزرگتری داشته باشید می‌توانید بهتر هدفتان را برآورده کنید، اما واقعا اینطور خواهد بود؟

بهنگام بودن:

زمان پول است! برای انجام هر کاری برنامه ریزی عملی داشته باشید. همه می دانند که جدول زمانی بیشتر افراد را به فعالیت وا می دارد. پس جدول زمانی را برای خودتان و تیمتان تنظیم کنید و مطابق آن عمل کنید. جدول زمانی را واقعی و منعطف نگه دارید، با این روش می توانید روحیه بالایی بدست آورید. اگر در جنبه های زمانی رسیدن به هدفتان خیلی سخت‌گیر باشید، مسابقه شما با زمان می تواند اثر منفی بر یادگیری در دستیابی به اهداف کوتاه و بلند مدت شما داشته باشد. مدیریت زمان خوب است اما کافی نیست.

هدف گذاری SMART

۶ دلیل کار نکردن هدف گذاری “SMART

سازمانها به دو دلیل از اهداف smart استفاده می کنند. یک، هنگام پرداختن به نام اختصاری آن برای کارمندان مشخص می شود دقیقا باید به دنبال چه نتیجه ای بود. دو، یک جدول زمانی برای غلبه بر اهمال کاری و ایجاد انگیزه برای ادامه مسیرشان تعیین می کند.

واضح است که چرا انتظار می رود اهداف smart بهترین عملکرد را داشته باشند، به خصوص وقتی در حال تلاش برای رسیدن به یک هدف مشخص در شرایط پایدار هستید. در جایی که می توانید هدف را واقع بینانه و پیشرفت را تحت کنترل خود ببینید، ارائه اهداف smart در پروسه ی کوتاه مدت و برنامه ریزی برای پیشرفت در بلند مدت عالی هستند. اما چه زمانی باید آنها را رها کنید؟

به کار بردن هدف گذاری smart برای همه ی حرفه ها خطرناک است. برای افرادی که به دنبال رویاهایی بزرگ هستند و با ریسک وارد قلمرو های جدید می شوند یا سازمان هایی که واقعاً می خواهند برجسته شوند، به ویژه در یک محیط پویا، اهداف smart اغلب ناکافی و گاهی مضر هستند.

برای اجتناب از این اشتباهات، بهتر است بدانید که این رویکرد تعیین هدف در کجا و چرا کار نخواهد کرد. در اینجا شش مشکل اصلی ذاتی در تنظیم هدف smart ذکر شده است:

6 دلیل کار نکردن هدف گذاری SMART

۱٫ تمرکز آن بسیار کم است.

با ثابت و متمرکز ماندن بر روی یک هدف smart، به سادگی می توان در دام افتاد و آن را به عنوان تنها هدف در نظر گرفت. ولی درنظر گرفتن هدف smart در چهارچوب اهداف رقابتی و مشارکتی، به شما دید باز تر و بهتری میدهد. همچنین بر روی اقدامات شما روی هر هدفی که به آن انحصارا تمرکز کردید هم تاثیر می گذارد.

۲٫ اندازه گیری موفقیت و شکست.

اهداف smart باید مشخص و قابل اندازه گیری باشند، بنابراین می توانید به طور عینی ارزیابی کنید که به هدف رسیده اید یا خیر. برای مدیریت پیشرفت هنگام کار بر روی پروژه ها در محیط قابل کنترل موثر است. با این حال، اگر از معیارهای یکسانی برای اندازه گیری موفقیت یا شکست استفاده کنید، می تواند انگیزه ای اشتباه در افراد ایجاد کند، و هنگامی که وضعیت پویا یا شدید باشد، حتی می تواند خطرناک باشد.

هنگامی که موفقیت با یک هدف smart اندازه گیری می شود، افراد در نهایت به دنبال دستیابی به آن هدف برای رسیدن به موفقیتی محدود هستند و اجازه می دهند آن هدف منحصر به فرد هویت آنها را در دست بگیرد. عدم دستیابی به هدف smart باعث می شود کارکنان احساس کنند زندگی آنها بی معنی است. آنها فقط چیزهای از دست رفته را می بینند، نمی توانند از داشته های خود قدردانی کنند. وقتی اوضاع خوب پیش می رود، چیزی که آنها را به سمت موفقیت سوق می دهد، ممکن است وقتی اوضاع خوب پیش نمیرود تبدیل به عامل بازدارنده بشود و آنها را به سمت عقب براند.

۳٫ نتیجه کوتاه مدت در مقابل موفقیت بلند مدت.

به هر کانال خبری کسب و کار یا بازار مراجعه کنید، متوجه خواهید شد که بخش عمده ای از اخبار روزانه مربوط به میزان افزایش یا کاهش قیمت سهام شرکت ها به دلیل شکست یا عدم دستیابی به درآمد مورد نظر سه ماهه یا انتظارات بازار است. به نظر می رسد درآمد مهمترین معیار برای عملکرد یک شرکت است. به دلیل واکنش احتمالی شدید بازار به از دست دادن درآمد مورد نظر، شرکت ها معمولاً اقدامات شدیدی را برای برآورد پیش بینی سود انجام می دهند، حتی اگر این به معنی قربانی کردن رشد طولانی مدت یا دستکاری حسابداری آنها باشد.

چنین شرکت هایی به گونه ای عمل می کنند که گویی دنیا هر ۹۰ روز یکبار به پایان می رسد. آنها برآورده کردن اهداف smart سه ماهه وال استریت را بر منافع مشتریان و موفقیت بلند مدت خود اولویت می دهند. در نهایت، این استراتژی برای یک تجارت کشنده خواهد بود.

در شرایط بحرانی تر، چگونه یک هدف smart میتواند استراتژی شما را هدایت کند، وقتی با رقبایی روبرو می شوید که با تاکتیک های غیراخلاقی مشغول هستند و شما در خطر از دست دادن هدف مالی خود یا از دست دادن رتبه رقابتی خود هستید؟

۴٫ زود تسلیم شدن و رویکرد همه یا هیچ.

یک هدف smart می تواند قبل یا بعد از رسیدن به هدف، دلسرد کننده باشد. آیا تا به حال خود را شنیده اید که می گویید: “وقت ندارم” وقتی خود را برای انجام ندادن برنامه ای که برای آن روز برنامه ریزی کرده بودید توجیه می کنید؟ مدیریت زمان یکی از محبوب ترین کاربرد های اهداف smart است. وقتی فکر میکنید تنظیم اهداف سود زمانتان را به یک وظیفه خاص تخصیص بدهید، اغلب در شرایط همه یا هیچ است.

اهداف smart به عنوان نهادی کامل در نظر گرفته می شوند و وقتی نتوانید همه چیز را طبق برنامه انجام دهید، ممکن است دلسرد شده و کل هدف را رها کنید. وقتی هدف smart تنها تمرکز سخت کوشی شما باشد، اغلب به یک انگیزه منفی و بازدارنده تبدیل می شود. وقتی همه چشم ها به آن هدف smart است، افراد و سازمان ها نمیتوانند دستاوردهای خود را ببینند و از مسیر دستیابی به هدف لذت ببرند.

۵. عدم درک کامل پتانسیل فرد.

حتی زمانی که افراد یا سازمان ها به اهداف smart خود می رسند، ممکن است موفقیت واقعی نباشد. نمونه های زیادی از افراد باهوش وجود دارند که بر اساس یک ایده یا محصول عالی یک شرکت را راه اندازی کرده اند. آنها سخت تلاش می کنند تا محصول رویایی خود را عرضه کنند و یا شرکت را از خصوصی به دولتی تغییر دهند و پیشنهاد جذب سرمایه گذار می دهند. ولی هنگامی که به هدف smart خود می رسند، آرام می شوند و منحنی رشد شرکت به طور چشمگیری صاف می شود. آنها می توانستند یک شرکت بزرگ با بسیاری از محصولات درخشان ایجاد کنند، اما در عوض در اوج کناره گیری کردند.

کار در جهت اهداف smart می تواند انگیزه شما را افزایش دهد، اما همچنان می تواند به عنوان یک علامت توقف به نظر برسد که باعث می شود از پتانسیل کامل خود کوتاه بیایید. تعیین اهدافی که بیش از حد آسان باشد، افراد را وادار به دستیابی به بیش از حداقل پتانسیل خود نمی کند. آنها فرصت رشد را از دست می دهند و هرگز نمی دانند اگر هدف چالش برانگیزتر بود به چه چیزی می رسیدند.

۶٫ “واقع بینانه” و “دست یافتنی” می تواند گمراه کننده باشد.

هنگامی که اهداف “واقع بینانه” و “قابل دستیابی” را دنبال می کنید، مانند ارتقاء بعدی، تعداد فروش بالاتر، جایزه بعدی، باید مکث کنید تا بپرسید “به چه قیمتی؟”

افراد خود-کار تمایل دارند که خود را بیش از حد با اولویت های زیاد از حد مشغول کنند. دلایلی دارد که یک مورد، الویت شماره یک است، بنابراین اگر بیش از یک اولویت شماره یک تعیین کنید، عدد بی معنی است. بالاخره چیزی باید الویت شماره دو، شماره سه و غیره باشد.دنبال کردن یک رویا و تحقق هدف بزرگتر مستلزم داشتن یک دید وسیع است، که بسیار فراتر از فوریت هدف smart بعدی است. اهداف smart می توانند به عنوان نقاط بازرسی در مسیر شما عمل کنند تا شما را در مسیر موفقیت نگه دارند. اندازه گیری پیشرفت از طریق رشد و تلاش نیز مهم است، زیرا این رشد و یادگیری در طول مسیر است که از ارزش بیشتری برخوردار است.

شباهت‌های اهداف SMART و OKR

شباهت هدف گذاری SMART و OKR

اهداف SMART و OKRها به تئوری مدیریت بر اساس اهداف (MBO) پیتر دراکر برمی‌گردد. علیرغم برخی اختلافات، هم اهداف OKR و هم اهداف SMART روشی را برای ایجاد اهداف دقیق ارائه می‌دهند که واقع‌بینانه و دارای محدوده زمانی باشد. اهداف OKR و SMART می‌توانند اهداف شرکتی و تیمی را برای کسب و کار، سازمان‌های غیرانتفاعی و افراد تدوین کنند. همانطور که اهداف SMART نیاز به توجیه خاصی برای تلاش دارند، OKRها از شما می‌خواهند که “چراهایی” را در پشت هدف (اهداف) خود تعریف کنید. در اصل می‌توان گفت نتایج کلیدی نوعی SMART است. ‌ هر چیزی که باید درباره OKR بدانید را در این مقاله بخوانید.

اگر به یک نرم افزار برنامه ریزی آنلاین نیاز دارید که کار کردن با آن ساده هم باشد پیشنهاد میکنیم پنل OKR هدف سنج مشاهده کنید. نرم افزار OKR هدف سنج به شما این امکان را میدهد که به صورت تخصصی برای افراد، تیم ها و کل سازمانتان OKR تعریف کنید. پس اگر فکر می‌کنید این نرم افزار برای شما و سیستم شما کارامد است وقت را از دست ندهید و همین حالا رایگان ثبت نام کنید و از ۱۵ روز استفاده رایگان آن لذت ببرید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.